• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : خفگي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    خو وقته خوابه
    تازشم فردا كله صب كلاس دارم
    بايد لالا كنم
    پاسخ

    شب خير کوچولو ي برادر زاده ..... هه
    آخيششششششش
    تموم شد
    در اندرون خاموشي من پاي سيستمم
    فك ككككككككككككككككن:دي
    برم ديگه تا مامي بلند ن شده سيم رو از برق بكشه:دي
    پاسخ

    آخي ........ عمه چه قدررررررر از ماماني حساب مي بري ...... من که خودم را به هزار در مي زنم تا بپيچانم اهل خانه را
    واي واي
    خدا رحم كنه فقط ب منننننننننننننننننننننن
    پاسخ

    الهي .... خداياي عمه ساقي رو کمک کن ....
    مگه من گفتم بخاب؟؟؟
    فك كن من الان بايد 2 تا امتحان بدم
    بعدش مامانم داره خاموشي ميزنه
    بعدش يه دعواي اساسي ميشه الان وسط آزمون
    فقط بشين بخند:دي
    پاسخ

    خنده ي تلخ من از ....
    خو سرت درد ميكنه نشين پاي سيستم گلم
    بيشتر درد ميگيره
    برو استراحت كن
    برو گلم
    پاسخ

    خوابم نمي بره
    واح
    وقتي ميگم ميشه
    بگو ميشششششششششششه
    پاسخ

    ننننننه عمه ...... سرم خيلي درد مي کنه
    دقيقن چ كسي جرات ميكنه اشكتو در بياره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    عكسشو بده پاره پوره كنم
    پاسخ

    آه ..... عمه من خيلي دوست دارم ..... الان احساس مي کنم ......... خييييييييييييلي ...... نمي شود عکسش را پاره پوره کرد عمه .....
    + بزمجه 
    پي‌نوشت
    پاسخ

    براي تو ....

    از صبح حالم همش به هم مي خورد!

    خيال مي کنم، غمي که خورده ام سمي بوده . . .

    مسموم شدم . . .

    مي آيي مراقبم باشي؟؟

    مي ترسم دوام نياورم . . .

    پاسخ

    مي ترسم تو هم بروي ....... من بمانم و حوض پر از اشکم ............ باش سنا ....... چون نباشي من ...... من .....


    امروز، به خانه که آمدم ناي سلام کردن به مادر را هم نداشتم.

    امروز، به خانه که امدم چشمانم خيس خيس خيس بود.

    امروز، حالم خيلي بد است. خيلي . . .

    مي داني فلفل؟

    معلوم است که مي داني . . . تو خواهر مني . . . بگذار بهتر بگويم . . .

    مي بيني خواهر؟

    يک جا، هم بايد با مادر همسن و سالمان وداع کنيم، هم با مادربزرگ کوچکتر از خودمان!

    امروز، به خانه که آمدم از همان گريه هايي مي کردم که نفس مي گيرد

    از همان هايي که درد دارد

    حتا موقعي که بغضت مي شکند

    خواهر . . . يک قولي مي دهي؟؟

    مادر و مادربزرگ که بروند، من ديگر تنها تر از هميشه مي شوم . . . قول مي دهي هميشه خواهرم بماني؟؟

    مادر واقعي ام گفت: بالاخره که براي دانشگاه بايد از هم جدا مي شدين . . .

    اما فلفل، ما قرار نبود حتا آن موقع هم از مادر ومادربزرگ جدا شويم . . .

    آييييييييييييييييييييييييي . . . قلبم

    قلبم چه مي سوزد!

    چه مي سوزد . . .

    من . . .

    من فقط مي دانم که بعد از مادر و مادربزرگ، م ي م ي ر م

    م ي م ي ر م

    پاسخ

    يادته بهت گفتم خواهر ..... که هيچ وقت دل نبند ...... خواهر يادته گفتم من به هر چيزي مي خواهم نمي رسم ؟ ......... جدايي چيز درد آوريست خواهر ...... درد آور تر اين است که در اوج تنهايي رهايت کنند ...... درد آور تر اين است که بهشان وابسته شوي و رهايت کنند ....... درد آور تر اين است که درچشمانت نگاه کند و بگويد من از اينجا خوشم نمي آيد و ........ دلم دارد مي ترکد خواهر ........ دلم ميخ واهد با کسي دردو دل کنم ....... بغلش کنم زار بزنم ....... پارسال يکي ...... امسال يکي ديگر ......... من نشسته اينجا ...... همه مي ايند .... دستي مي کشند روي قلبم و بعد ........ خداحافظي ........... ديگر به هيچ رفيقي اعتماد ندارم .............. مي فهمي ؟ خواهر ؟ بغضم دارد هلاکم مي کند
    قلب تو آنجا درد گرفت!! قلب من اينجا شکست... تکه هاي شکسته ي قلبم دردت را تسکين ميدهد؟؟؟؟ با خودم فکر ميکنم تقاص لبخند هاي غمگينت را چه کس خواهد داد؟؟؟ انسان هاي بزرگ متحمل درد هاي بزرگند.. از همان درد ها که تو داري.!فلي ببخش که دستانم کوچک است و روح تو بزرگ.. فلي ببخش اگر دستان کوچکم قدرت کنار زدن درد هايت را ندارد...فلي.. فلي من...
    پاسخ

    تو چه قدر مهرباني رفيق ....... نه ..... به هر حال روزي بايد اتفاق مي افتاد ........ روزي بايد مي شکست اين بغض و ترس لعنتي ........ هانيه جان ....

    من نيز كلكسيون دردم

    اما درد امروز را هيچگاه از خاطر نخواهم برد چون درد نيست زجر است

    بغضيست شكست نا پذير....

    دلم

    دلم در آستانه تركيدن است

    كاش اين جا بودي.......كاش.....


    پاسخ

    هضمش کن ...... بخورش ...... من خوردم ...... تلخ بود اما ...... خب واقعيت بود ...........
    امتحانا شرو شده؟
    داداشم ك از امروز شرو كرد
    ديروز نزديك ظهر رسيدم خونه ديدم لپ تاپ رو گذاشته جلوش
    تخمه هم يه كاسه جلوش بوده و آخراش بود
    يه كاسه آشغال تخمه جلوش
    اونم كجا؟
    دقيقا جايي ك من ميخوابم!
    ميگم بچه برو اون ور خو شب اينجا مورچه پدر منو در مياره

    بعد حرفش شد ك اين درس نميخونه
    بابام گفت نه بابا داشت ميخوند
    گفتم كي؟؟؟
    وقتي تو اينترنت بود و تخمه ميشكست‌؟

    ‌آخه رشته ش كامپيوتره
    طفلي بابام دلش خوشه پسر داره
    :))

    پاسخ

    هه ...... رشته ي من انسانيه عمه ...... با فکر و دل آدم ها کار دارم ...... البته بدون تخمه ..... مي داني چه قدر ذوق مي کنم وقتي کامنت هايت را مي خوانم؟
    واي فلفليه عمه
    تو مدرسه هم گريه ميكني تو؟
    نكن بابا آبروي خانوادگيه ما رو نبر
    فردا ميشينن ميگن خانوادگي خل و چلن اينا
    دهععععع
    پاسخ

    تو مدرسه هم گريه مو در ميارن عمه .......
    باز فصل امتحانا شد اينا لوس بازي رو شروع كردن
    خدا ب خير كنهههههههههههههههههه

    بشينيد سر در ساتون بابا
    ايششششششششششششش
    :دي
    پاسخ

    کاش درد فقط امتحات بود عمه ..... کاش آدم تنها بود عمه ...... کاش کاش کاش ....
       1   2      >