• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : خوش غيرت
  • نظرات : 3 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    من ولي کاميون دلم نمي خواد...

    موتور شايد... و دست کم يه ماشين خيلي کوچيک که فقط اندازه ي دويا سه نفر جا داشته باشه...

    يه جاده ي طولاني... باد... يا نسيم... يه عالمه شعر که بلد باشي... برگهاي پاييزي.. يا نه... رنگ پاييز کافيه...

    نمي دونم... يه چيزي توو اين مايه ها...

    که به درد تنهايي بخوره... که تنهايي بشه که محقق شه...

    پاسخ

    کاميون از همشون بهتره ..... از همشون خوش غيرت تره ..... خودشو تو جاده لوس نمي کنه ...... اهل دله ...... مث خودمون

    اگر روزي در تنهايي جان سپردم نترسيد!

    فقط کافي‏ست کمي مرا بفهميد ....

    پاسخ

    حالا من ديگه نخواستم اينو بنويسم خواهر ...... شما چرا افشا مي کني ؟
    عزيزم... غزل... دلم براي قيدار تنگيد!
    مي دونستي اميرخاني هم متولد 27 ارديبهشته؟! عين من!
    ميگم فلفل من يه روزي اميرخاني ميشم يني؟
    پاسخ

    حتي بهتر از اون پو ..... خودتو با اميرخاني مقايسه نکن .....تو خيلي بهتر از اون خواهي نوشت ...... مطمئنم ..... به چشام نگا کن .... ببين که راست مي گم .......
    الان که فکر مي کنم مي بينم منم اصلا بدم نمياد يه کاميون داشته باشم!
    پاسخ

    کاميون چيز خوبيه پو ..... بزني باهاش به جاده ...... مثل يک رفيق با معرفت مي ماند
    کاميونت هم حتمني بيمه ي جون باشد ها..
    خوش رکاب :)
    نميتونم منم ديوونم يانه...اما ديوونه ها رو خوب درک ميکنم..
    يني هسم که خوب درکشون ميکنم ديگه:دي
    پاسخ

    فکر مي کنم باشي ...... :دي ..... البته تو خيلي عاقلي نسبت ما بدبخت بيچاره ها غزلي ....
     <      1   2