سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

معلم ادبیات می گوید .

در قدیم چهار تب داشتیم .

تب دمی .

تب بلغمی .

تب صفرایی .

تب سودایی .

همیشه عاشق این پاورقی های معلم ادبیاتم که مفصل خودش را و ما خستگان در راه علم را درگیر می کند .

می گوید :‌ تب دم . یعنی کسانی که یک روز خوبند ، یک روز بد . یک روز خوش حالند ، یک روز ناراحت . کسانی که دمدمی مزاج هستند ؛ هم تب دمی دارند.

من هم امروز صبح خیلی خوش حال بودم اما به وسط های روز که کشید و آفتاب افتاد وسط حیاط مدرسه ،  من نای حرف زدن هم نداشتم . ناراحت و غمزده و دلتنگ .

در تعجبم که چرا تبی به نام دلتنگی نداریم ؟

ــ تب بلغمی را کسانی دچار می شوند که بی خیالند و بی حالند . کسانی که حوصله ی هیچ احدی را ندارند را می گویند بلغمی .

شاید به خاطر همین هم به کسانی که در باغ نیستند می گویند . شلغم . شلغم بر وزن بلغم .

ــ در ادبیات هر ترکیبی با صفرا معنی و مفهوم عصبانیت را دارد . تب صفرایی را معمولا آدم های عصبانی  دچار می شدند .

بغل دستیم  دارد با پاک کن قرمزم ور  می رود و چسب رویش را با وحشی گری تمام می کند . و من هم شاید از سر عصبانیت و یا تلافی ، پاک کن صورتیش را به دو نصف می کنم .

نمی خواهم خواننده ی محترم فکر کند که من هم دچار تب صفرایی هستم . چون من فقط تلافی کردم .

ــ و امان از تب سودایی که که معمولا به انسان هایی که فکر و خیال می کنند می گویند سودایی . تبی که مجنون دچارش شد . در ادبیات به عاشق ها هم سودایی می گویند .

و م در فکر فرو رفته و هنوز به پاک کن قرمزم که گوشه چسبش کنده شده نگاه می کنم .

خب حالا بر می گردیم به شعر سعدی .

روزی تر و خشک ما بسوزد .

آتش که به زیر دیگ سوداست .

بچه ها برای گرفتن مثبت  سر و دست می شکنند . ولی هیچ کس نمی فهمد مفهوم بیت را . همه حدس می زنند و چرند و پرند می گویند .

و در آخر معلم خودش نطق می کند :

ــ سعدی می گه :‌ ما به آرزو هامون نمی رسیم . و آرزو های ما همه تحقق پیدا نمی کنند . چون روزی همه ی ما خواهیم مرد . و فقط تو خواهی ماند و عشق تو . این را در بیت آخر هم اشاره کرده .

از غرقه ی ما خبر ندارد

آسوده که بر کنار دریاست .

و نمی دانم چرا من یک دفعه سردم می شود . انگار تب سودایی می گیرم . و کاش یکی  باشد که مرا از دریای خیالم نجات بدهد .

کاش یکی دست مرا بگیرد و بیاورد داخل کلاس . کاش مرا رها نکنند در  دریای خیالاتم .

می ترسم روزی غرق شوم . و آنها که کنار ساحل نشسته اند نفهمند و . . . . .

 

 

خیالم دوباره دل پرواز دارد . . . . .

قفسی با یک قفل محکم سراغ دارید ؟

 

 

 

 

 

یا زهرا


[ سه شنبه 89/12/3 ] [ 5:43 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 137
کل بازدیدها: 388159