• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : تاسف
  • نظرات : 1 خصوصي ، 64 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + خيلي خيلي بنتي 

    خيلي خيلي متنت قشنگ بود.

    خيلي خيلي حقيقت داشت.

    خيلي خيلي هوا گرمه

    خيلي خيلي دلتنگتم فامي.

    خيلي خيلي دلم واسه كنكوري ها ميسوزه

    خيلي خيلي دنياي مكانيكي حالمو بهم ميزنه

    خيلي خيلي بيكارم

    خيلي خيلي با محمد علي شاخ تو شاخم

    خيلي خيلي خوشبختم

    خيلي خيلي همه چيز آرومه

    خيلي خيلي دوستت دارم

    خيلي خيلي يا زهرا

    پاسخ

    عجيب . . . . .
    + خيلي خيلي بنتي 

    خيلي خيلي متنت قشنگ بود.

    خيلي خيلي حقيقت داشت.

    خيلي خيلي هوا گرمه

    خيلي خيلي دلتنگتم فامي.

    خيلي خيلي دلم واسه كنكوري ها ميسوزه

    خيلي خيلي دنياي مكانيكي حالمو بهم ميزنه

    خيلي خيلي بيكارم

    خيلي خيلي با محمد علي شاخ تو شاخم

    خيلي خيلي خوشبختم

    خيلي خيلي همه چيز آرومه

    خيلي خيلي دوستت دارم

    خيلي خيلي يا زهرا

    پاسخ

    من هم خيلي خيلي دوست دارم خيلي خيلي محمد علي کيه خيلي خيلي نکنه فيلم دل شکسترو مي گي خيلي خيلي بهترين دختر دايي ذنيايي آهاي اي اهالي وبلاگ دختر دايي من بهترين خواهري دنياست

    اين شعره خيلي خوشگله فلفل...!

    ياد پرورشگاه مي افتم...!

    پاسخ

    منم دقيقا ياد پرورشگاه افتادم فولي ديروز داشتم پاستيل مي خوردم ياد تو افتادم ناگهان

    در مجالي که برايم باقيست
    باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
    که در آن همواره اول صبح
    به زباني ساده
    مهر تدريس کنند
    و بگويند خدا
    خالق زيبايي
    و سراينده ي عشق
    آفريننده ماست
    مهربانيست که ما را به نکويي
    دانايي
    زيبايي
    و به خود مي خواند
    جنتي دارد نزديک ، زيبا و بزرگ
    دوزخي دارد – به گمانم -
    کوچک و بعيد
    در پي سودايي ست
    که ببخشد ما را
    و بفهماندمان
    ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست

    در مجالي که برايم باقيست
    باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
    که خرد را با عشق
    علم را با احساس
    و رياضي را با شعر
    دين را با عرفان
    همه را با تشويق تدريس کنند
    لاي انگشت کسي
    قلمي نگذارند
    و نخوانند کسي را حيوان
    و نگويند کسي را کودن
    و معلم هر روز
    روح را حاضر و غايب بکند
    و به جز از ايمانش
    هيچ کس چيزي را حفظ نبايد بکند
    مغز ها پر نشود چون انبار
    قلب خالي نشود از احساس
    درس هايي بدهند
    که به جاي مغز ، دل ها را تسخير کند
    از کتاب تاريخ
    جنگ را بردارند
    در کلاس انشا
    هر کسي حرف دلش را بزند
    غير ممکن را از خاطره ها محو کنند
    تا ، کسي بعد از اين
    باز همواره نگويد:"هرگز"
    و به آساني هم رنگ جماعت نشود
    زنگ نقاشي تکرار شود
    رنگ را در پاييز تعليم دهند
    قطره را در باران
    موج را در ساحل
    زندگي را در رفتن و برگشتن از قله کوه
    و عبادت را در خلقت خلق
    کار را در کندو
    و طبيعت را در جنگل و دشت
    مشق شب اين باشد
    که شبي چندين بار
    همه تکرار کنيم :
    عدل
    آزادي
    قانون
    شادي
    امتحاني بشود
    که بسنجد ما را
    تا بفهمند چقدر
    عاشق و آگه و آدم شده ايم
    در مجالي که برايم باقيست
    باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
    که در آن آخر وقت
    به زباني ساده
    شعر تدريس کنند
    و بگويند که تا فردا صبح
    خالق عشق نگهدار شما

    پاسخ

    نمي دونم چي بگم فقط اشک

    اين خاله معين خيلي باحاله...!

    نمي دونم چطوري بيان كنم ولي خيــــــــلي باحاله...!

    پاسخ

    آره با اين که با هاشون نبودم ولي خيلي با حالن
    + قهرو بيگم 

    فقط خواستم بگم هنوز قهرم.........

    وتا ابد ادامه خواهد يافت.......

    تو باعث شدي خاله معين بيفته تو دهن همه ي بچه ها.....

    من هم به جاي فلفل بهت مي گم شيربرنج تا حالت جا بياد......

    پاسخ

    من شير برنج نيستم من فلفلم خاله معين . . . . بامن مهربان رفتار کنيد من فلفلم ها
    خيلي بامزه بود آپت .....
    پاسخ

    فيل کوچولوي من تو اومدي
    + من 

    ما فلفل و فلافل رو خييييييييلي دوست داريم

    اگه الان اينجا بود مي خورديمش!!!!!!!!!!!!

    پاسخ

    منم خيلي دوستون دارم منو نخوريد . . . . من خوردني نيستم :)
    + نرگس 

    ب نام خداي غم . . .

    بگو يا رب
    چه بد گفتم؟، چه بد كردم؟
    كه نزدت خويشتن را ديو و دد كردم
    به جز عشقي كه دردش را به من دادي
    به من يا رب چه بخشيدي كه رد كردم؟
    فقط در عاشقي يا رب، مدد گفتم ، شدم عاشق، تمناي مدد كردم
    شب مستي اگر يك توبه بشكستم
    سحر تكرار توبه، صد به صد كردم
    به سيلابم كشاندي، زير و بم ديدم
    تحمل در عذاب جذر و مد كردم
    برايم آتش دوزخ، فرستادي
    برايت لاله ها را در سبد كردم
    گرفتي جامه فخر مرا از من
    صبورانه كُله را از نمد كردم
    نشانم ده اگر يك مور آزردم
    اگر يك دانه گندم را لگد كردم
    مرا يا رب نمي خواهي،
    گناه از تو ،
    اگر نفرين به اين دنياي بد كردم
    به حرفم گوش كن يا رب ،به دردم گوش كن يارب
    اگر بيهوده مي گويم،مرا خاموش كن يا رب

    عارفه جون از اون حرف من ناراحت شدي عزيزم؟؟؟ اگه ناراحت شدي بخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد . . .

    پاسخ

    شعر بسي بسيار زيبا بود

    به پرورشگاه هم فكر كنيم...!

    به روزي كه هيچ كس حق نداشته باشه روياهاي ما رو مسخره كنه! هيچ كدوم از آدم بزرگا حق ندارن به ما بخندن...! هيچ كدومشون...!

    به پرورشگاه فكر كن...!

    به معلم ادبيات كه تو باشي. به عاري كه معلم ديني باشه. به من كه مدير باشم(البته ممكنه خانوم بيده مدير باشه!)

    چه قدر دلم واسه كلاس حرفه تنگ شد...!

    پاسخ

    دمت گرمو سرت خوش باد

    اعصابم از دست خودم خرد شد...!

    مي رم گريه كنم...!

    هي مي خوام ناراحت نباشم ولي نمي شه..!

    با اجازه فلفل من...!

    پاسخ

    فولي نرو به جان من بغضم مي شکنه ها

    مي تونيم به ميني پولي و هديوم و ميني عاري فا و فيل فيل هم فكر كنيم...!

    بالاخره اونا يه آينده خيلي دورن! زماني كه ديگه دبيرستان هم تموم شده...!

    چه قدر دوووووووووور.....!

    پاسخ

    فولي من

    عاشق فانيات هاي كوثر شدم...!

    پاسخ

    آره خيلي با حال بود

    ما هنوز هم خوش بختيم!

    آره...!

    دارم به اين فكر مي كنم كه ما هنوز هم خوشبختيم...!

    پاسخ

    من اگه با شما دوست نمي شدم انگار يه چيزي کم داشتم
    دعا كن زود تر سال بعد شه كه اگه خدا بخواد بيام پيشت رهااا شم....
    پاسخ

    خدايا عاري فا رو رها کن
     <      1   2   3   4   5      >