• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : فاتح
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهووور 

    وااااااااااااااااااااااااااااي!خيلي قشنگ بود فلفل!
    پاسخ

    متشكرم زهرا جان
    وقت ميخوندم نميدونم چرا بي خودي ياد زنده ياد خسرو شکيبايي افتادم شايد به خاطر صداي دلنشينش توي دکلمه هاش
    يه جورايي ادم ميخاست اين متنو با حالو هواي صداي اون مرحوم تو ذهنش بخونه.
    چقدر من خسرو شکيبايي رو دوست دارم.

    پاسخ

    من هم خيل صداي خسرو شكيبايي رو دوست دارم . . .. . خيلي صداي با صلابتي داره
    + خاله معين 

    جاي درستي دنبالش نمي گردي شيربرنج....

    به خودت نگاه کن.....فکر کن....پيداش مي کني.....

    اگه يه کم دقت کني....اگه بخواي ....تو مشتته...فقط بايد بخواي!


    پاسخ

    اون شوخي بود . . . .با رويا نمي شه . . . . خودم مي دونم كليدش كجاس . . .ما شاگرد خودتونيم خالجو جان

    خداي من!!
    چ استعدادي داري تو دختر!!!
    چي جوري اينا رو به هم ربط دادي؟!؟!

    عاليـــــــــه!!!

    پاسخ

    حالا جو نده نرگس جان . . . همچين مالي نبود ها . . . . من الان جوگير مي شم . . .


    سلام....

    من مي خواستم درصد بي کاري تو اندازه بگيرم اجازه هست؟؟؟؟

    يه بي کار سنج جديد درست شده که خيلي درست و بدون خطا درصد بي کاري تــــــــــــــــــــو رو تعيين مي کنه...

    فقطم براي تو درست شده.....:)

    پاسخ

    اوهوم
    + خاله معين 

    يکي......شايد يه آدم مهربون.....شايدم يه فرشته.....کليد آسموناي بعدي رو برات هديه آورده.......

    تو که نمي خواي اين فرصتو از دست بدي؟؟؟!!!!!!

    بپر شيربرنج.....بپر!!!!!!

    پاسخ

    ولي هنوز كه هيچ كس زنگ خونه ي ما رو نزده تا برام كليدشو بده . . . .نمي دونم . . .شايد هم اگر امشب بخوابم و بلند شم فردا صبح زير بالش ابري ام او فرشته ي مهربون كليدو گذاشته باشه . .. . شايد خاله معين . . . .من دارم مي پرم و هرگز حاضر نيستم فرصتو از دست بدم .

    منم مي خوام فاتح آسمان خدا باشم ...

    خيلي خووووووووووووووووووووووووووووووشگل بود ... ميگم فلفل جديدا نامرد شدي ها ...!!!!

    پاسخ

    اوهوم يا اهم . . . .. مسئله اين است
    ديدم يک نفر دارد ... در مي‌زند
    پا شدم پرسيدم اين وقتِ شب ... يعني کيست!؟
    در باز بود
    از لاي در نور مي‌تابيد
    نور ... بوي گُل مي‌داد
    طعمِ ترانه داشت
    داشت مي‌آمد
    آمده بود
    شبيهِ لمسِ آرامِ تشنگي مي‌نمود
    آمد کنارِ قابِ خاليِ دريا
    دمي به ماهِ پشتِ پنجره نگاه کرد
    گفت برايت يک دست جامه‌ي کامل آورده‌ام
    اما اهلِ آسمانِ ما سفارش کردند
    دست از اندوهِ ديرسالِ خود بردار وُ
    به علاقه‌ي زندگي برگرد...
    پاسخ

    آخ خداي من