• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : با کوله باري از خاطره و دلتنگي . . . .
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عسل عمه

    اين حرفا چيه گلم؟؟؟ ممنون گلي...منم يادت بودم... منتها گوشي باهات نبود كه بفهمي يادتم:)

    قبول باشه زيارتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

    الهي....خشو به حالت فاطمه... دلم تنگ شده برا حال و هواي اون حال و هوام وقتي برا اولين بار رفته بودم جنوب....اون مقوع مثل الان نبود و خيلي بهتر بود مناطق.... دست نخورده تر بود....شلمچه رو ميبيني؟ اصلا ساختموني نداشت...شهيداييش كه الان دفنن اونجا اون موقع ما با كفن ديديمشون....هنوز خاكشون نكرده بودن.... خيلي خوب بود...برگشته بودم مث ديوونه ها بودم.... همش يه گوشه مينشستم و ....

    واي فاطمهههههههههههههههههههه:(((((((

    برا عمه دعا كن....

    پاسخ

    واي عمه جون . ...شلمچه . . . طلائيه . . .هويزه . . .. . ديوونه شدم . . . از دل تنگي شون دارم مي ميم . . . تحمل تهران رو تندارم .