آره ديره.
ولي بالاخره بهتر از هيچيه!
مي بره.
منتها کلاس سوم انشالله.
امسال رفتيم مشهد.
سال ديگه يزد.
بعدش هم جنوب.
پارسال هم اصفهان...
پيارسال هم کاشان...
کلاس اول راهنمايي ها رو هم مي برن قزوين. ولي زمان ما نمي بردن...
دو سال ديگه خدا بخواد.
نچ نچ
پ پ پ پ پ پ پ پ پ
تكرار كن!:دي
پولي مدرسه شما نميبره جنوب؟؟؟
فکر کنم باحال ترين زيارت عاشورايي که خوندم توي حياط راهنمايي بود.
روز قبل آزمون ورودي!
روي سنگ هاي داغ حياط هم سجده کرديم....
دوسش داشتم....
ولي هنوز طلائيه نرفتم!
فاطمه دلتنگ ترم کردي. . .
و روحمو از خودم بيشتر دور کردي . . .
من اين جام . . .
تو تهران . . . تو خونه مون . ..
اما دلم و روحم تو شلمچه و طلايه داره پر ميزنه . . .
يا شايد تو مشهد . . .
يا شايد کربلا . ..
يا شايد . . .
سلام فلفلم...
چقدر قشنگ نوشته بودي..اشک تو چشمام جمع شد...چند روز ديگه منم عازمم
فلفل دلم نمياد نگم
با اين خيييييييييييييييييلي حال کردم: و گنبد مسجد از لا به لاي برج هاي هرم مانند غريبانه پيدا بود . خيلي قشنگ بود.
عکس هم عالي بود.اگه خودت گرفتي بت افتخار ميکنم.
ايشالا شهدا هميشه يارت باشن..
به روزم.:)
اونقدر دلم ميخواد برم با تمام وجودم حس کنم شيريني جنوبو...
و طلائيه رو...
و شلمچه رو...
و ...
فاطمه من نميدونستم.اصلا نميدونستم...هيچ کسم بهم نگفت..
وگرنه يه عالمه بهت سفارش يکردم به يادم باشي فلفلي...
خيلي دوست دارم....
پ.ن:هنوز برام سواله!چه جوري با مدرسه رفتي و نجمه نبوده؟!:)
سلام گلم
پستت دو بار اومده!
اي جانم فلفلم..........
خوشحالم که بهت خوش گذشته......
خوشحالم که حس مي کني پربار بوده......
خوشحالتر ميشم اگه کوله باري رو که با خودت اوردي تو اين سياهي حفظ کني.....هميشه!
نور تو تاريکيه که خودشو نشون ميده......بهش معني ميده.....
مثل نور باش شيربرنج....نوري که تو تاريکي ميتابه!
حالم از اين شهر کثيف ايکبيري مزخرف حال بهم زن ، بهم مي خوره ...
اي خدا چي ميشد من همونجا مي موندم ... فلفل عين ديووونه ها شدم ... خاک شلمچه و فکه و اروند کنار رو با خودم آوردم هر دو دقيق يه بار ميگيرم دستم بوش مي کنم و شروع مي کنم به زار زدن ... خدا آخرعاقبت مارو توي اين شهر کثيف به خير کنه ...
من هنوز شلمچه نرفتم!
ولي مي رم!
بالاخره يه روزي مي رم!
يه روزي مي رم و شريني شلمچه رفتن رو احساس مي کنم!
من دلم شلمچه مي خواد...
عجيب....
دلم شلمچه مي خواد....
دلم طلائيه مي خواد! داداشم مي گه توي طلايئه يه تابلو زدن که نوشته بود" جمهوري اسلامي شما را به خدا مي سپارد!" و بعد از اون تابلو هم عراق بوده! واقعا بود؟ واي چه قدر دلم مي خواد اين تابلو رو ببينم و جمهوري اسلامي من رو به خدا بسپره...
واي خداي من...!
چه قدر دلم مي خواد.
زيارت قبول فلفلک من!