• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : يک غروب کذايي . . .
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    بستني نه فلفل...

    چيپس کاري....

    اگر تابستون بياد...

    بازم مهموني...

    چه قدر خوش مي گذره...

    مي ياين خونه ي ما...

    کاش راهنمايي بازم اردو مي ذاشت....

    واي بي نظير مي شد...

    فکر کن دوباره مي رفتيم رو پشت بوم...

    واي واي واي.....

    پاسخ

    مي رفتيم رو پشت بوم و آرزوو مي كرديم كه يكي از ناظما بيان و ما رو دعوا كنن . يا نه با شلوارو بليز خيس تاب بازي مي كرديم رو تاب . ايستاده . . . . . هيچ كي رو هم راه نمي داديم . . . . . . خونه ي ما . اتوبوس بازي . . . . اسم فاميل با خاله معين . . .. . واي فولي معركه مي شد