صادقانه بگم فلفل، از ميون تمام جملههايي که ازت خوندم يا شنيدم، يه جمله رو از همه بيشتر فهميدم، درک کردم، و ازش درد کشيدم. اين جمله ديگه جزئي از زندگي من شده. و هنوزم که هنوزه دردش تازست. مثل دلدرد نيست که بعد از يه مدت دردش عادي ميشه واسه آدم، يا دندوندرد، يا پادرد، يا گلو درد. فلفل، اين دردش تازهست. انگار که اولين باره حسش ميکني. انگار تا بهحال چنين دردي نکشيدي؛ با اين که سالهاست اين دردو داري. و هرگز نميشه بهش عادت کرد. هميشه غير قابل تحمل و کشندهست درد اين:
مصنوعي دلسوزي ميکنند !
عين يه نوار ضبطشده يا يه ربات برنامهريزي شده. انگار نه انگار آدمن!
اميدوارم هيچوقت چنين دوستي نباشم برات؛ هرگز هرگز هرگز....