• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : ساز و سوز
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    خيلي غمگين بود..اصن نگاه تلخي بود..توصيفش عالي بود عکس هم اما سرم درد گرفت...اصن انگار ذهنم خراشبرداشت...

    فلفل

    اين جمله آخريت ....من اينو يه بار يه جا نوشتمش..فک کنم..خيلي آشناس..از خودته؟ذهنم درگيرشد...من اينو رو آينه ي خونم نوشته بودم..فلفلمن دارم گريه ميکنم...اين جمله رو از کجا آوردي....

    سکوت بلند ترين فرياد است بر سر آنان که نمي فهمند .

    پاسخ

    بله نگاه تلخي بود . . . . چون من هيچ وقت فلسفه ي خاموش کردن شمع توي تولد رو نفهميدم . . .هيچ وقت . ... . ببخشيد که با چاقوي متنم ذهنت را خراش دادم . . . . جمله ي آخرو خودم گفتم . . . خودم نوشتم . . . .و خودم پاش گريه کردم . . .. نه متنت رو خوندم و نه ايينه ي خونتون رو ديدم وراجکم . . . . . کاملا از خودم بود . . . . . باور کن . . .