سلام فلفل..
تو برگشتي؟داري مينويسي؟
چقدر خوبه . . که تو مينويسي. . .
دوسِش داشتم...خيلي...
خصوصا بعضي عبارت ها فضاسازي رو فوق العاده کرده بود . .
.......................................................
با حرف ها و کلمات لي لي بازي مي کرد
بدن کاغذ را قلقلک بدهد و گوشش پر شود از صداي خنده
بدن کاغذ هم سرد شده بود انگار
هر وقت او را مي نوشت بي قراري ذره ذره ي
جوهرش را بي رنگ مي کرد
اما آقاي نويسنده ديگر نويسنده نبود . يا شايد ديگر اقا نبود
به -- نام -- خداوندي -- که -- اول -- و -- آخر -- تمام -- متن -- هاي -- بي -- پايان -- است .
........................
آفرين...آفرين خواهر کوچيکه ي من.آفرين
بينهايت بت افتخار ميکنم...تا بينهايت بت افتخارميکنم.