خدايا شكرت كه اجازه دادي فلفل نمكي عشق من باشه...
خدايا ...
سلام!!
بااينكه يه دنيا دوست دارم و دلم برات تنگ مي شه اما...
اما خصومت هامون به كنار!!
در ابتدا از اينكه خدا رو به خاطر من شكر مي كني ، تشكر مي نمايم . دلم يك جوري ميشود وقتي خواندم : عاشق ترين شاعر دنيا !
اين جمله مشكل دستوري دارد ! حواسمان نيود !
شما خودت درستش كن !
- در ابتدا از اين كه خدا را به خاطر من شكر مي كني ، تشكر مي نمايم . دلم يك جوري ميشود وقتي خواندم : عاشق ترين شاعر دنيا !- در مرحله ي بعد از ابتدا بهت تبريك مي گم كه پست هاي وبلاگت همه نوشته ي خودت هستن. تو معركه اي ، و قلمت هم . -در مرحله ي سوم ازت مي خوام فرهنگ كه ميري -و با فرهنگ ميشي- من رو فراموش نكني و جامو خالي كني . اميدوارم بهت خوش بگذره . - در مرحله ي چهارم دلم ميخواد جفت پا برم اندرون فكت (البته با ملايمت ميرم كه خيلي دردت نياد) ،
خدايا شكرت كه كلاس سوم ب يه فلفل نمكي بامعرفت معركه رو
داره!
اي بابا !
چرا سيو نميشه؟
دل من باز گريستقلب من باز ترک خورد و شکستباز هنگام سفر بود
و من از چشمانت مي خواندمکه به آساني از اين شهر سفر خواهي کردو از اين عشق گذر خواهي کردو نخواهي فهميد....بي تو اين باغ پر از پاييز است...!
يک شب فقط يک شب در کناره هاي قلب من زمزمه کنتا شعله حر فهايت خاکسترم کندتا فردا ققنوس وار سر از خاکستر خويش بردارم
کاش ميدانستم چيست ،
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاري ست . . .
خدا رو شكر مي كنم كه فلفل نمكي سوخته اي دارم كه اگه 8 لايه هم ايزوگامش كنن بازم معرفت ازش چكه مي كنه .