• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : خفگي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    امروز، به خانه که آمدم ناي سلام کردن به مادر را هم نداشتم.

    امروز، به خانه که امدم چشمانم خيس خيس خيس بود.

    امروز، حالم خيلي بد است. خيلي . . .

    مي داني فلفل؟

    معلوم است که مي داني . . . تو خواهر مني . . . بگذار بهتر بگويم . . .

    مي بيني خواهر؟

    يک جا، هم بايد با مادر همسن و سالمان وداع کنيم، هم با مادربزرگ کوچکتر از خودمان!

    امروز، به خانه که آمدم از همان گريه هايي مي کردم که نفس مي گيرد

    از همان هايي که درد دارد

    حتا موقعي که بغضت مي شکند

    خواهر . . . يک قولي مي دهي؟؟

    مادر و مادربزرگ که بروند، من ديگر تنها تر از هميشه مي شوم . . . قول مي دهي هميشه خواهرم بماني؟؟

    مادر واقعي ام گفت: بالاخره که براي دانشگاه بايد از هم جدا مي شدين . . .

    اما فلفل، ما قرار نبود حتا آن موقع هم از مادر ومادربزرگ جدا شويم . . .

    آييييييييييييييييييييييييي . . . قلبم

    قلبم چه مي سوزد!

    چه مي سوزد . . .

    من . . .

    من فقط مي دانم که بعد از مادر و مادربزرگ، م ي م ي ر م

    م ي م ي ر م

    پاسخ

    يادته بهت گفتم خواهر ..... که هيچ وقت دل نبند ...... خواهر يادته گفتم من به هر چيزي مي خواهم نمي رسم ؟ ......... جدايي چيز درد آوريست خواهر ...... درد آور تر اين است که در اوج تنهايي رهايت کنند ...... درد آور تر اين است که بهشان وابسته شوي و رهايت کنند ....... درد آور تر اين است که درچشمانت نگاه کند و بگويد من از اينجا خوشم نمي آيد و ........ دلم دارد مي ترکد خواهر ........ دلم ميخ واهد با کسي دردو دل کنم ....... بغلش کنم زار بزنم ....... پارسال يکي ...... امسال يکي ديگر ......... من نشسته اينجا ...... همه مي ايند .... دستي مي کشند روي قلبم و بعد ........ خداحافظي ........... ديگر به هيچ رفيقي اعتماد ندارم .............. مي فهمي ؟ خواهر ؟ بغضم دارد هلاکم مي کند