غم خوار من به خانه ي غم ها خوش آمدي
با من به جمع مردم تنها خوش آمدي
نمي دوني چه قدرررررررررررررررررر خوش حالم که پس فردا مياي مدرسه، پيش من ميشيني، با مني . . .
مي تونم باهات حرف بزنم و -نه مثل اينجا- جوابمو همون موقع، با صداي عجيب خودت بدي . . .
"عجيب" که مي گويم، مي فهمي که يعني چه؟!
بين جماعتي که مرا سنگ مي زنند
مي بينمت براي تماشا خوش آمدي
با برف پيري ام سخني غير از اين نبود
منت گذاشتي به سر ما خوش آمدي
اي عشق اي عزيزترين ميهمان عمر
دير آمدي به ديدنم اما خوش آمدي . . .
. . . خوش آمدي . . .