سيب
دلبل درد هاي عاشقانه تاريخ
يک بار از باغ همسايه
بار ديگر روي درخت
و هر بار سر کسي درد مي گيرد
يک بار دردش زمين را عاشق مي کند
يک بار زمان را
من در بين زمين و زمان
ميان فرار از باغ همسايه
و جاذبه ي تو
گير افتاده ام