با من بهار جز به بدي تا نمي کند . . .
شيشه ي بهار را بگذار در انبار
بهار بوي کسان من مي دهد
بوي جدايي از دلداران
شيشه ي جيغ و شعر و آوازت را اما
براي تجديد قوا
کمي به من بده
شعر هايم يخ زده
صدايم گرفته براي آواز
و توان جيغم نيست . . .
خنده هم که ديگر . . . . . . . . . بماند
ايمان هر حقيقتى که داشته باشد با ساحتى از انسان در ارتباط است که «قلب» نام گرفته است. مقر ايمان، قلب است و تا قلب به روى چنين حقيقتى گشوده نشده يا آن را در خود قرار نداده باشد، ايمان حاصل نشده است.سلام دوست خوبم،خداقوت. بنده هم منتظر نظراتتون هستم تا کمک حالم باشيدو من الله توفيقwww.mtb1.parsiblog.com
زبانم بند آمده....................
نيازي به کلمات من نيست....جمله هايت زيبا حرف دلم را قلم زدند....
......
........گاهي از سفر بيزار ميشوم.....بيزار.....
:(