• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : من ناتوانم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 30 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ديشب داشتم رواني مي شدم.

    ياد اون موقعي افتادم که با هم رفتيم رو پشت بوم.

    ياد اون موقعي افتادم که با هم تو استخر نشسته بوديم و تيليک تيليک مي لرزديم.

    ياد اون موقعي افتادم که با هم چيپس کاري هندي خورديم که بدمزه ترين ماده ي روي زمينه.

    ياد اون موقعي افتادم که با هم اونو بازي کرديم و تو آفتاب وايساديم تا گرم بشيم.

    ياد اون موقعي افتادم که خانوم کلاه دعوامون کرد که چرا رفتين تو چمنا...

    ديشب داشتم از شدت دلتنگي خل و چل مي شدم....

    پاسخ

    منم اين روزا اصلا حال و حوصله ندارم. . . .واقعا چه حكمتي امسال توي اين تابستون كه اين طوري برامون غير قابل تحمل شده