يک آن قلبم
ضربانش رفت بالا
انگار که توو راه جنوب باشم
خواهر دلم رفت
داره خودمم مي کشه
چند روز مونده تا جنوب؟!
برام مي شمري؟!
بسي گفتند و گفتيم از شهيدان
شهيدان را شهيدان مي شناسند
و با همه جا و همه چيز فرق دارد لالايي هايي که اروند در گوشم زمزمه کردهو چقدر نوشته ات بوي صفا و اخلاص ميداد
و چقدر احيا کننده بغض هاي کهنه بود
به آخر متن كه رسيدم همسنگر..رفيق..
بغض حتي نمي گذارد بنويسم....چه برسد به.....
.
يا زهرا