دلم مي خواد بيخود و بي جهت اين قدر بخندم که دلم درد بگيره...
دلم مي خواد بشينم و سير تا پياز برنامه کودک ها رو با جون و دل ببينم و هر وقت که بابام و دادشم مي خواستن کانال رو عوض کنن شروع کنم به جيغ جيغ کردن....
دلم مي خواد برم بچسبم به صفحه ي تلويزيون و مامانم هي بگم مريم بيا عقب. بيا عقب. غافل از اينکه بنده در حال عينکي شدن بودم.
دلم مي خواد برم پشت حياط دبستان با برگ و آت آشغال خونه درست کنم.
دلم مي خواد........