• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : خواهرانه ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 20 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + CD 

    نوشتت فوق العاده بود...

    کاملا دلي و حسي.....

    منم حالا که بزرگ شدم و ياد اون روزايي که بچه بوديم مي افتم ،ياد روزايي که سر چيزاي کوچيک با خواهرم دعوا ميکردم و ميخواستم بهش نشون بدم که من ازش بزرگترم ،يه حسي بهم دست ميده...احساسي که غم و شادي داره...گريه و خنده داره.....

    روزاي خيلي خوبي بود....ممنون که با نوشتت منو بردي به اون حال و هوا....

    پاسخ

    سلام ..... الحمد الله .... ممنون که خونديد .......
    + خاله 
    خالجون ديگه من مشتري ثابت نوشته هات شدم ديگه بوسسسسس
    پاسخ

    اي واي من ..... :-* ....:))
    + طنين 
    خواهري ميشه برام دعا کني...لطفا...بي حاشيه...
    پاسخ

    به روي چشم ..... بي حاشيه .... :))
    + طنين 

    ...شما اگه خواهر داشتي در مورد برادر داشتن هم همينو مي گفتي مگه نه؟صادقانه ...مينا و غنچه... آخي يادش بخير عجب روزايي بودا اتفاقا چند روزه بد جوري ياد خاطره هامون ميفتم ...ياد شيطنت هاي ...آبله مرغون...

    پاسخ

    نع ..... اگه خواهر داشتم مطئنم که آرزوي برادر نمي کردم به جاي خواهر...... مطمئنم ......اين يکي از واضحات زندگي منه ......اين که من تا آخر عمرم به يه خواهر بزرگ تر نياز دارم و خواهم داشت ....... گر چه الان خدا صد تا بهتر از يه خواهر و به من داده ......... صد بار بهتر ....... خاطره بازي کار خوبيه ...... حال خوبيه ..... مينا و غنچه ...... فک مي کنم هزار بار اين فيلمو ديديم .......هزار بار ...... و من هيچ وقت خسته نمي شدم........ اولين بار هم که مامانم بهم گفت که قراره يه داداش کوچولو داشته باشم اولين چيزي که يادم اومد همين فيلم بود ......و اين که حالا من شدم مينا ........
    + خاله 
    سلام خالجون خيلي قشنگ بود نوشتت ,دلم برا هردو تون تنگ شد .دوستون دارم .از طرف من اون لپاي تپل داداشتو بوس کن
    پاسخ

    سلااااااااااااااام ...... خوش اومديد ......فکر کردم ديگه نميايد ....:)) ..... :-* .....براي شما و محمد باقر ........
    سلام.اپم و منتظر تو....
    پاسخ

    شما بالاخره فاطمه اي يا فائزه ؟

    سلام.منم تازه عضو شدم خوشحال ميشم بييايي.
    پاسخ

    و عليکم اسلام ...
    + طنين 
    کاشکي خواهر داشتي ويه پست در مورد اون مي زاشتي تااونايي که برادر ندارن اينقدر دلشون واسه بي برادريشون نسوزه...
    پاسخ

    اگه من خواهر داشتم ...... خواهرمو با هوار تا داداش کوچيک تر و بزرگ تر عوض نمي کردم ...... اگه دنيا دنيا بهم برادر هم مي دادن باز با خواهر خودم عوض نکردم ....... مخصوصا .....مخصوصا اگه خواهرم فاطمه بود ....... :(( ..... تو نبودي اون روزايي که من تو همون بالا پشت بوم هزار بار آرزو مي کردم کاش فاطمه خواهر واقعي من بود ......و هزار بار از خدا مي پرسيدم خب براي چي فاطمه نبايد خواهر من باشه ......خواهر واقعيم ؟ بماند که چه حسودي ها به زهرا کوچولو کردم که خواهرش فاطمه بود ........بماند که شده بودم عين عين عين همون فيلم مريم و ميتيل .....اسمش همين بود ؟ همون فيلمه که هزار بار با فاطمه مي نشستيم و مي ديديم ؟ و من هيچ وقت دوست نداشتم جاي اون دختر کوچولويي باشم که خدا بهش يه داداش کوچولو داده بود و اون ناراحت بود .......... چون من فاطمه رو دوست داشتم ....... چون من خواهر مي خواستم ...... يه خواهر مثل فاطمه ...... نشد ......نخواست خدا ...... ولي من اگر جاي تو بودم زهرا ..... نه تنها دلم نمي سوخت ..... که با بي شرمانه ترين حالت يه پوزخندم به صاحب اين پست مي زدم و هزار بار به خاطر داشتن فاطمه از خدا تشکر مي کردم ....... تو خواهر داري ....... خواهري مثل فاطمه ......... چه خبر داري از دل ما خواهرا .... ؟
    سلام.وقتتون بخير.
    ميشه با يک sms خوشحالمون کنيد؟
    دخترم تو مسابقه شرکت کرده و نياز به راي داره.ممنون ميشم اگه لطف کنيد و کد 140 رو به 20008080200 بفرستيد.
    دوست داشتيد به وبلاگش سر بزنيد و عکسش رو ببنيد.
    ممنون از لطفتون.
    پاسخ

    :)) .... جل الخالق ....
    + مهتاب 
    اخخخخخخ گفتي فاطمه سادات...
    درسته من داداش بزرگتر دارم ولي داداش بزرگتر يا كوچيك تر برا خواهر فرقي نداره... بالاخره همه مردا اون ته تهش بچه ان...؛)
    اينو كه گفتي دلم يهو تنگ داداشم شد.... اصلا سر عقدش داشتم ديووووونه ميشدم... الان نميتوني درك كني... بذار تو موقعيتش قرار بگيري ميفهمي چي ميگم... اصلا بحث حسادت نيس... ي حس غريبيه.... اخخخخخ! فاطمه يادات دلم برا داداشم ي ذره شد....
    كلا ميدوني چيه..؟! بزرگ شدن داداشا ي جوريه... باورنكردني... غم انگيز.. شيرين... تلخ... هعععي
    احساس خواهرانه ي چيز معركه ايه... حتي اگه كوچيكتر باشي.... احساس خواهرانه با همه ي احساسا فرق داره.... حتي مادرانه...
    پاسخ

    سلام به روي ماهت مهتاب بانو ..... چه قدر خوبه که مي فهمي چي مي گم ....... با اين که الان باهاش قهرم :دي .... ولي خب ...... عروسي داداشي مبارک راستي ........:-*

    فلفل نمكي : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ

    كاش كه با هم باشيم : عنوان وبلاگ
    http://felfelfarhangy.ParsiBlog.com/ : آدرس کامل وبلاگ
    سلام
    آيا ميدانيد همايش هنري وبلاگ نويسان پارسي بلاگ دهم تيرماه برگزار خواهد شد؟
    وعده ي ما دهم مرداد ماه 92: http://pic.parsiblog.com/

    پاسخ

    :/
    خواهر...
    يا اين که مثلا توو خيابون
    يهو نيگات کنه
    مث يه مرد کوچولو
    و با ابهت
    بگه موهات بيرونه!!

    يا وقتي حس کني از درد داري مي ميري
    باهاش شوخي کني
    بگي اگه امشب مُردم گريه نکن
    سر و صدا هم نکن تا سحر مامان اينا خودشون بيدار شن
    فقط بالاسرم يه کم قرآن بخون
    بعد توو چشاش نگا کني و
    ببيني که -به قول يه کتابي- عسل رقيق شده
    يني توو چشماي عسلي‏ ش اشک جمع شده و
    تا سحر هي بياد نگات کنه و هواتو داشته باشه
    بعد بخواي که قربونش بري...

    اين جورياس خوار...
    برادر احساساتي داشتنم عالمي داره... :)


    پاسخ

    عالمي داره ...... بيرون من واقعا اذيت مي شم ....... تو فروشگاه يک لحظه ام از من جدا نمي شه ........فوبيا داره تو جاهاي شلوغ .....همش مي ترسه منو گم کنه ......مي ترسه من برم ......چه مي دونم ...... هميشه غر مي زنه که چرا عقب تر از ما مياي ؟ چرا رفتي اون جا بدون اين که به من بگي ؟ چرا رفتي تو اين مغازه بدون من ............ اوف ...... عالمي داره خواهر ....... عسل رقيق شده فوق العاده بود....... فوق العاده


    و تو فلفل دوستدااشتني!

    هميشه دس ميزاري روي حساسترين نقاط ذهن من

    و من هم اين روزها دنبال بهانه

    براي اشك ريختن!

    پاسخ

    اشک نريز .... قطعا تو هم خواهرانه ي منو خيلي خوب مي فهمي ......:-*
    سلام.
    نمي دانم چه شد و چطوري رسيدم به وبلاگت. خواندم. خط به خط دو سه مطلب اخيرت را. واژه به واژه. لمس کردم دو سه مطلب اخيرت را.
    خوب مي نويسي. نه! عالي مي نويسي. ذهنم تصورات زيادي را مي کند. تصورت کردم. نگاهت کردم. و لذت بردم از اينهمه شيدايي خواهرانه. حي بوي لواشک و شکلات را هم حس کردم.
    خنکاي دستانت را هم. گرماي زير چانه اش را هم.


    برقرار باشي. يا علي
    پاسخ

    و عليکم السلام ..... ممنونم ...... اينکه تصور کرديد براي من خيلي ارزشمنده ......بازم بياين ...... :))
    + زهرا 
    خيــــــــــــــــــــلي متن قشنگي بود. ممنون
    منم يه برادر کوچيکتر داشتم که شش ماهي ميشه که از دستش دادم. خيلي با هم دعوا ميکرديم. الان که ياد اون موقع ها ميوفتم خيلي ناراحت ميشم، همش عذاب وجدان دارم چرا همش با هم دعوا ميکرديم. شايد ميتونستم خواهر بهتري براش باشم.
    ولي چه فايده... تموم شد!!

    قدر داداشاتونو بدونين.
    پاسخ

    يه روز که داشتم با آسانسور ميومدم بالا به خودم تو آينه نگاه کردم و تصور کردم که اگه من الان وارد خونه بشم و بفهمم داداشم همين چند ساعت ÷يش مرده و من ديگه هيچ وقت نمي تونم ببينمش چي کار مي کنم . بماند که دقيقه ها نشسته بودم تو آسانسور خونه و گريه مي کردم . حتي الان که دارم تعريف مي کنم برام سخته ........ امتحان بزرگيه ...... از دست دادن اين جور آدما تو زندگي امتحان بزرگيه..... خدا به دل بنده اش رحم کنه .......به دل شما ..... به دل من ......به دل تمام خواهراي دنيا ..... خواهراي نگران دنيا ....... اگر خونديد و کمي ...... شرمنده ....... :((
       1   2      >