نوشتت فوق العاده بود...
کاملا دلي و حسي.....
منم حالا که بزرگ شدم و ياد اون روزايي که بچه بوديم مي افتم ،ياد روزايي که سر چيزاي کوچيک با خواهرم دعوا ميکردم و ميخواستم بهش نشون بدم که من ازش بزرگترم ،يه حسي بهم دست ميده...احساسي که غم و شادي داره...گريه و خنده داره.....
روزاي خيلي خوبي بود....ممنون که با نوشتت منو بردي به اون حال و هوا....
...شما اگه خواهر داشتي در مورد برادر داشتن هم همينو مي گفتي مگه نه؟صادقانه ...مينا و غنچه... آخي يادش بخير عجب روزايي بودا اتفاقا چند روزه بد جوري ياد خاطره هامون ميفتم ...ياد شيطنت هاي ...آبله مرغون...
فلفل نمكي : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
كاش كه با هم باشيم : عنوان وبلاگhttp://felfelfarhangy.ParsiBlog.com/ : آدرس کامل وبلاگسلامآيا ميدانيد همايش هنري وبلاگ نويسان پارسي بلاگ دهم تيرماه برگزار خواهد شد؟وعده ي ما دهم مرداد ماه 92: http://pic.parsiblog.com/
و تو فلفل دوستدااشتني!
هميشه دس ميزاري روي حساسترين نقاط ذهن من
و من هم اين روزها دنبال بهانه
براي اشك ريختن!