من هم حسودي مي کنم وقتي مسافران دائمي کربلا پيام مي دهند که عازم هستم و حلال کنيد...
حسودي مي کنم به همه پاکي اشان و سياهي خودم که با هم جمع نمي شود و اجتماع نقيضين محال است ...
حسودي مي کنم به قواعد منطق که لکه ننگ را در کنار همه خوبي هاي عالم نقيض مي داند...
اي همه ي خوبي ها.... من آن نقطه سياهم... قانون منطق را بر هم بزن و سياهي ام را نديده بگير و مرا درياب...
گر تو مرا دريابي سياهي ام نقض مي شود و محو مي شود و نابود مي شود... آن وقت ديگر قواعد منطق هم نمي تواند ميان من و تو اجتماع نقيضين ببندد و روي من خط بکشد...