• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : سوختيم . . .
  • نظرات : 0 خصوصي ، 58 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هاووش 

    نميتوانم به ابرها دست بزنم، به خورشيد نرسيده ام.ولي خيلي وقتها كاري را كه تو ميخواستي انجام داده ام.
    دستم را تا جايي كه ميتوانستم دراز كردم ،
    شايد بتوانم آنچه تو ميخواستي به دست آورم.
    اما انگار من آن نيستم كه تو ميخواهي.
    براي آنكه نميتوانم به ابرها دست بزنم يا به خورشيد برسم.
    نميتوانم به عمق افكارت راه يابم و خواست هاي تو را حدس بزنم.
    براي يافتن آنچه تو در رويا در پي آني،كاري از من برنمي آيد.
    ميگويي آغوشت باز است،اما خدا ميداند براي چه كسي.
    نمي توانم فكرت را بخوانم يا با روياهاي تو باشم.
    نميتوانم روياهايت را پي گيرم يا به افكارت پي ببرم.
    نميتوانم ، نميتوانم.
    پس با من وداع كن و به پشت سرت نگاه نكن.
    هر چند من در كنار تو روزهاي خوشي را پشت سر گذاشتم.
    اگر كسي از حال و روز من پرسيد بگو ، زماني با من بود.

    اما هيچ گاه دستش به خورشيد و ابرها نرسيد.

    (يجايي خوندم گفتم شايد قشنگ باشه ميدونم بي ربطه ولي خوب چيکار کنم جاي ديکه اي رو که ندارم)

    پاسخ

    هست تو اينترنت جاهاي مختلف هست ها . . . .