وااااي خوار... هدي راس مي گه...
خانوم شريفي هم راس مي گه...
خواهر منم راس مي گم؛
پشت ديواراي مدرسه مون يه زندگيه که هيچ کدوم از روزاش قشنگ نيست...
مصداقشم من...
که به اميد روزايي که ميام مدرسه پيش شماها نفس مي کشم...
راس مي گيم ما...
بگو خب!
حالا شاااااااايدم سال ديگه...
با هم... توو دانشگا...
مث روزاي المپياد... خوش بگذرونيم...
صفا کنيم...
بريم کافه الف...
يکشنبه هام کافه کراسه...
مث محيا اينا 12 روز با هم بريم مشهد...
بريم تئاتر... سينما... کلي جا...
شااااااااايد...