ما هم داريم مي ريم مشهد.
هفته ي ديگه...
با قطار...
کوپه ي من و هدي و ميرزايي و نيکي و کوثر با همه...
از وقتي شما ها رفتين انگار مجبور شديم همه با هم قاطي بشيم...
چون نه قيچي و عبدو بودن که تو کوپه ما باشن...
نه تو و سارا بودين که با هدي اينا باشين....
ما مانده ايم...!