ميبينم که جاي کامنتم ميان کامنتا خاليه.نمکي جون بدون متناتو دوس دارم واسه همين وقتي دير ميام قبلي هارم ميخونمو کامنت ميذارم.
تو فقط مرا نگاه ميکني..
يه متن دارم اين جمله رو هي توش تکرار کردم.
شايد پست بشه..نيدونم.
جمله ي دومتو بي اختيار دوست دارم.
زيبا مينويسي!
کاش بتونيم اينقدر بش نزديک شيم..
يه بار ديگه حرف اذيت کردن منو بزني دعوات مي کنم!
من باهات حرف مي زنم کيف مي کنم! چرا بايد اذيت بشم؟
من ديگه برم!
:*
حالا واسه هر کي از دل برود هر آنکه از ديده برفت.
واسه من از دل نرود فلفلي که از ديده برفت.
بي خيال ديده و دل. تو عزيز دل فولي هستي. از ديده و دل هر چيز ديگه هم بري عزيز دل فولي هستي بازم!
من ديگه برم.
بوس بوس.
(راستي مي خواستم بپرسم چرا ناراحتي. ولي مادرم مي گن بلند شو. نبينم ناراحتي تو...........!)
نه فلفل...!
بابا از دل نرود هر آنکه از ديده برفت!
آدم بزرگ ها هم فراموشکار نيستن!
من بايد برم فلفلي....
هفته ي ديگه هم تا 7...........
واي خدا....
فلفل يادته؟
از دل نرود هر آنکه از ديده برفت....
فراموش کردن خيلي کابوسه!
يادته مي گفتي من روز زانوهام راه برم که از بالا تو رو نگاه نکنم؟!
خيلي باحال بود...
الان به اون صحنه فکر مي کنم خنده ام مي گيره...!
کلا من حال معذبي داشتم! بهتر بود وقتي با هم مي رفتيم پايين يه گوشه ي حياط بشينيم و اصلا راه نريم که اختلاف قدمون مشخص بشه!
يادته هر وقت مي رفتيم دبيران تو مي گفتي من ديگه کنترل ندارم؟
يادته فلفل؟
بايد مي ديدي منو چهارشنبه...!
اگر يه کمي بيشتر تو مدرسه مونده بودم مطمئنا الان چيزي به نام دبيرستان روشنگر وجود نداشت و از انفجار هيجانات من با خاک يکسان شده بود!
من همين الان عکس حياط مدرسه تون رو ديدم...
چه قدر باصفاس...!
مال ما همش آفتابه! کويره!
آره عمه مي شم!من تنها کسي تو کل فاميلم که هم خاله مي شم هم عمه!
البته اگر خواهر جانمان رو فاکتور بگيري که ايشون هم حالا حالا ها خاله نمي شن!
عمه بودن هم خوبه!
يادته خونه ي عارفه؟
من همه کيک تو رو بلعيدم؟
واي که چه قدر دلم از اون کيک ها مي خواد...!
دارم مي ميرم از گرسنگي!
(نکته: ديگه دلم پيتزا نمي خواد!)
آره يادمه! بعدش هم خاله معين گفت که اداي خواهر شوهر ها رو در نيارم....
سميرا 4 ارديبهشته!
ا....! مي گم اين 4 ارديبهشت چه قدر آشناست ها...! روز تولد زن داداش منه...!
ما 5 شنبه دو هفته ديگه مي ريم مشهد.......................
شنبه هم تا ساعت 7 مدرسه ايم............
چه مرموز حرف مي زنين تو و سميرا!
دلم پيتزا مي خواد فلفل. نمي دوني چه قدر دلم مي خواد!
چرا جواب نمي دي؟