سلام بر چهارده ساله ي غمگين.وراجي کنم دوستات باز بم تيکه ميندازن..نه؟؟؟ايشال نراره. تو دنياي حقيقي ساکت تر از من وجود نداره.اينجا رو بيخيال.
اول:عکس حرف نداشت پس حرف نميزنم.
دوم:عنوانت بسيار جذب کننده بود. اما از همون اول غمو به دل ميشوند. نخونده غمگين شدم.
سوم:قالبت دوس داشتنيه!
چهارم:در حالي که بيشتر دوست هام رو پله ي چهاردهم ايستادن و دارن با من خدا حافظي مي کنن. چه تراژدي غمناکيه اين پونزده سالگي.(تصور ساده و غمگيني بود.از اونايي که از دل برآمده!!!)
پنجم:من متعلق به چهارده سالگي ام.من متعلق به اون کلاس خاص ام. کلاس خاص چهارده ساله و خورده اي ها گنجايش يک پونزده ساله رو نداره. هيچ (تلخ و زيبا)
ششم:آخر متنتم خيلي خوب نوشتي.. هرچند من چيزي حاليم نيست. اما به دل درب و داغونم نشست.
هفتم:حکمت يا زينب آخر متنات چيه؟خيلي کار قشنگيه!