ما ديگه جلوي معلم ثانيه ها رو مي شمريم ...
ده نه هشت هفت شيش پنج چهار سه دو يك
زنگ خورد !
دلمان شده است قدري بي اندازه تننننننننننگ !
سلام
نمي دونم اين روزا چرا وقتي ميام تو وبلاگ شما يه چيزي هست که بخندم
pollyراست ميگه ها چند سال بچه بودن؟
فلفل يه مساله اي ذهن منو مشغول کرده....
آدمايي که اون قديما هزار سال عمر مي کردن مثل حضرت نوح. چند سال بچه بودن؟
به قول خودت : تو بي نظيري !
نميدونم چرا ولي يه وبلاگ جديد ساختم دوست داشتي سر بزن هرچند ما کجا و شما کجا
havosh.blogfa.com
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
دين و زندگي و شيمي ....
چه قد سر اين دو درس حال و هواي من اين جوري مي شه ....
ولي مي دوني يه حسي بهم مي گه يه روزي (در آينده ي نه چندان دور )به همين لحظه به همين دقيقه و همين ثانيه غبطه خواهم خورد تجربه بهم ثابت کرده .... پس به جاي شمردن تک تک ثانيه ها دنبال يه چيزي مي گردم که بعدا حسرت نخورم چرا بي تفاوت از کنار اين لحظه ها رد شدم .... تو هم امتحان کن مطمئنم ضرر نمي کني ....
salam aval bebakhshid ke english minvisam akhe chareie nist khodamam dost nadaram vali khob........
khondam be sakhty akhe in sistem halesh khob nist vali khob khondamo lezat bordam ghashang bod be khosos az axe akhar ke koli khandidam
movaffagh bashi
آها يعني دو تا مفهومو باهم در بر داره!بسيار عالي.. !!پس قطعا نميشه اسمشو ابهام گذاشت!
سلام بر فلفل نمکي پارسي بلاگ.
اينفعه رو شانسي زود اومدم. شهادت آقا رو تسليت ميگم بت!متن زيبايي بود. هميشه از صداي ساعت متنفر بودم.توصبفات زيبا بود خصوصا:وقتي از کنار آن دو تا بي مصرف ها رد مي شود سرش را به نشانه ي تاسف تکان مي دهد و به خدا شکايت مي کند که چرا عقربه ي ثانيه شمار افريده شده...
فقط يه ابهام کوچولو داره که اول که ميگي به تاسف سر تکون ميده آدم فکر ميکنه از روي وظيفه شناسيه اما بعد که ميگي به خدا شکايت ميکنه کلا نظر تغيير ميکنه.. اگه بشه بگي با حسرت نگاه ميکنه يا يه چيزي تو اين مايه ها فک کنم بهتر باشه..
کلا متن فوق العاده اي بود!اگه قابل باشم که نظر بدم بايد بگم عالي بود.موفق باشي!