سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

نشویم مردمی که می خواهند بشویم . 

یعنی می پسندند که این طور باشیم و نمی دانند که اگر دنیا قرار بود به پسندشان باشد در سال هایی خیلی دور از هم می پاشید . 

نشویم مردمانی که تشخیصشان از آدم آهنی ها سخت است . 

نشویم مردمانی که نقل محافلشان عکس ها و کلیپ های وایبرشان باشد . 

نشویم مردمانی که در فرستادن به روز ترین و خنده دار ترین لطیفه ها از هم سبقت می گیرند تا به رستگاری برسند . 

نشویم مردمانی که تنهایی از سر و رویشان می بارد . تنهایی در عظیم ترین شبکه های اجتماعی . شبکه های تنهایی ... 

شبکه های تنهایی یک سری شبکه است که باعث می شود پدر ها شب ها مشغول کلیپ های تا بی نهایت وایبرشان شوند . 

 و مادران پشت کامپیوتر مشغول لایک کردن دردناک ترین عکسی که تا آن روز از اتفاقات غزه دیده اند . لایک می کنند که از غزه دفاع کنند . لایک می کنند چون احساسشان خدشه دار شده .

لایک می کنند چون کار دیگری نمی توانند بکنند. لایک می کنند چون تابستان است . هوا گرم است . جمعه است . روز تعطیل است . کسی حال راهپیمایی دارد اصلا ؟ 

اصلا راهپیمایی برای چه ؟ هزاران کیلومتر آن ور تر با این مشت ها اتفاقی می افتد ؟ مشت در برابر تانک ؟ شعار در برابر گلوله ؟ 

لایک می کنند چون تاثیرش بیشتر است . چون فضا مجازی است . چون آن جا می شود خودت نباشی . آن جا می شود بشوی آن چیزی که آن ها می پسندند که تو باشی . 

آن جا اجازه داری برده باشی . برده بودن یعنی لایک می کنی چون مجبوری لایک کنی . چون راه دیگری جلوی پایت نگذاشته اند .

چون تو برای آن ها شدی وقتی برای خودت و خانواده ات و همشهریانت و هم وطنی هایت و هم قاره ای هایت نیستی ... یعنی نمی خواهند تو باشی . شاید تو دلت بخواهد اما ... 

تو خودت را دوست داری . خانواده ات را هم . همشهری هایت را هم . هم وطن هایت را هم . هم قاره ای ها و هم نسلان و هم ... هایت را هم . 

اما دوست داشتن تو می شود آن طور که آن ها می خواهند . نه آن طور که خودت می خواهی . 

دوست داشتن تو یعنی لایک کردن .

وقتی وارد یک کشور می شوی باید زبان آن کشور را بلد باشی . 

وقتی هم وارد یک شبکه ی تنهایی می شوی باید بلد باشی چه طور دوست داشتنت را یا حتی موافقتت را اعلام کنی ... 

باید بلد باشی لایک کردن را .

لایک کردن یعنی  مسئولیت خطیر بی مسئولیتی . یعنی غایت آرزوی یک هم شبکه ای ... این که لایک شود و لایک کند تا بی نهایت . این که کسی صدایش را بشنود . این که کسی ببیندش . 

اینکه تنهایی هم دیگر را به رخ هم بکشیم و به هم بگوییم تنها نیستیم . تنهاییم ولی لایک می کنیم و با زبان دروغی لایک به هم می گوییم که پشتت هستیم . دوستت داریم . با تو موافقیم . 

غزه را با لایک هایمان تنها نمی گذاریم . با پوستر های مجازی زیبا و جملات ادبی فوق العاده . با کلیپ هایی دردناک و تصاویری که ساعت ها در فوتوشاپ رویش کار کرده ایم . 

نشویم مردمانی که غزه را در میان صفحات فیس بوکشان حمایت می کنند . نشویم مردمانی که سرو سامان به صفحات فیس بوکشان جزو عبادات روزانه شان است . جزو اعمال یومیه . 

و مجاز .. 

 شاید این کلمه هولناک ترین کلمه ی این روزها باشد . 

وایبر می ریزیم تو گوشی هایمان که ارتباط داشته باشیم . که تنهایی مان را با ارتباط های مجازی پر کنیم . 

تنهایی حقیقی مان را با ارتباطات مجازی پر کنیم . 

ناراحتی واقعی مان را با اشکال مجازی نشان بدهیم . 

حمایت واقعی مان را با زبان شبکه های تنهایی نشان دهیم . 

و در همان شبکه های تنهایی با ما موافقت های مجازی شود . با ما مخالفت های مجازی شود . 

و در واقعی ترین ، مظلومانه ترین و هولناک ترین جای عالم در حقیقی ترین شکل ممکن بعضی ها کشته می شوند . 

بعضی ها سرشان بریده می شود . 

بعضی ها زیر آوار جان می دهند . 

بعضی ها یتیم می شوند . 

بعضی ها تنها فرزندشان را از دست می دهند . 

و ما در شبکه های تنهاییمان به یاری لایک ها به سوگواری می نشینیم . 

اعتراض می کنیم . 

حمایت می کنیم . 

و .. 

حق دارد قلم . حق دارد که از آن چه می خواست بگوید برسد به غزه ... 

حق دارد قلم که از تنهایی آدم ها برسد به تنهایی این شب های کودکان غزه ... 

حق دارد قلم که از اعتراض به وایبر ها و تانگو ها و واتس آپ ها و مادر همه ی این شبکه های تنهایی فیس بوک برسد به اعتراض دختری که پدرش جلوی چشمانش شهید شده است . 

اگر من مجازی باشم . 

اگر تو مجازی باشی . 

اگر این کلمات و این حروف مجازی باشند . 

قلم مجازی نیست . 

قلم یعنی سخنگوی دل . 

یعنی آن چیزی که این روزها تمام فکرت را پر کرده . 

یعنی جلوی وجدانت ، روبه روی قلبت که درد می کند یک میکروفون بگذاری ... 

آمدم نگرانی ام را با کسانی که این نوشته را می خوانند در میان بگذارم . 

آمدم بگویم ؛

نشویم مردمانی که می خواستند باشیم . 

نشویم یک عکس در فیس بوکمان . 

نشویم مردمانی که تاریخشان را باید میان تصاویر و فیلم و ها و حرف هایشان در شبکه های تنهایی جست و جو کرد . 

نشویم مردمانی که لایک های مجازی و دروغی را موثر تر از مشت های گره گرده ای می دانند  که قدرتی باور نکردنی در خودش دارد . 

نشویم مردمانی که کلمات مجازی را از صدای حنجره هایی که با غم و مظلومیت فریاد می کشد و شعار می دهد تاثیر‌گذارتر بدانند . 

نشویم مردمی که می خواهند بشویم . 

فقط یک چهره میان کتاب چهره ها . 

و همین کتاب چهره ها قرن ها و قرن ها بعد بشود تاریخ یک نسل . 

نسلی که نسل های بعد،‌ سر از کارشان در نمی آورد . 

نسلی که تنهایی اش را با شبکه های تنهایی پر می کرد .

نسلی که نمی توانست در دنیا آن چیزی که می خواست بشود باشد ولی می توانست یک چهره ی زیبا و بی نقص از خودش با یک صفحه ی اختصاصی و امکانات فوق العاده در مجاز برای خودش درست کند . 

هر روز به آن سر بزند . نظر دیگران را درباره ی خود مجازی اش بشنود . عکس های خود واقعی اش را به جای خود مجازی اش جا بزند . 

نسل انسانی که هیچ کس در آینده نفهمید در لحظه های تنهایی اش ؛ 

در لحظه هایی که فقط به کسانی نیاز داشت که در آغوشش بکشند و به حرف هایش گوش بدهند ؛ 

در لحظه هایی که دوست داشت کسی  در خواب بوسه ای به پیشانی اش بزند و برود بی هیچ حرفی؛ 

در لحظه هایی که دوست داشت بلند بلند آواز بخواند و اتفاقی که خوش حالش می کرد را برای کسی تعریف کند و با او بخندد ؛ 

در لحظه هایی که آرزو می کرد فقط یک شب، فقط یک شب کسی روی خانه شان بمب نریزد تا بتوانند یک شب دیگر خانوادگی شام را دور هم بخورند ؛

در لحظه هایی که منتظر بود کسی بایستد و از او دفاع کند و فریاد بکشد و حق مظلومیتش را بگیرد ؛

چه کار می کرد ؟ 

و لایک های عجیب و غریب ، لایک های مهربان و دوست داشتنی چطور نقش همه ی این ها را بازی می کردند ؟

و این نسل چرا با این همه تنهایی باز هم به شبکه های تنهایی رجوع کرد ... ؟

چرا وایبر ها پر طرفدار شدند ؟ 

چرا فیس بوک ها هر روز و هر روز شلوغ تر شدند ؟ 

چرا با این همه آدم ، آدم مهربان و با مسئولیت و لایک کن ، فلسطین هر روز و هر روز کوچک تر شد ... 

چرا لایک ها پدر نشدند برای دخترهای یتیم غزه و دست سرشان نکشیدند که این قدر دیگر گریه نکنند ؟

چرا لایک ها غذا نشدند برای کودک چند ماهه ی آن خانوم فلسطینی ؟

چرا لایک ها تفنگ نشدند برای نشانه رفتن قلب سنگی کسانی که سر ها را با شمشمیر می برند و با آن عکس یادگاری می گیرند ؟ 

چرا لایک ها اشک نشدند و سیل نشدند تا اسرائیل را با خود ببرند ؟ 

 چرا مردمانی بشویم که آن ها می خواهند ؟ 

آن ها که کارشان و فکرشان و هدفشان تنهایی آدم هاست ... 

تنهایی آدم ها ... 

 

 

 

1016200_483336978419862_581544555_n (1).jpg

 

 

پینوشت1: از پینوشت بدم می آید . همه ی مطلب را معطوف می کند به خودش . خودخواه است . 

پینوشت2: این مشخص است که شبکه های تنهایی مزیت هایی هم دارد . بر منکرش لعنت ... ولی خب .. ته ته ته اش همان شبکه های تنهایی است . با مختصات محدود خودش .

پینوشت3: من هیچ قصد توهین به کسانی که عضو هستند در این شبکه ها را ندارم . من مشکلم با آدم هایی است که گرفتار شده اند . گرفتار یک نظام برنامه ریزی شده . گرفتار یک دروغ بزرگ . 

گرفتار یعنی توجیه کردن بی مسئولیتی ات وقتی باید بلند شوی . کاری بکنی. حرفی بزنی . فریادی بکشی . 

گرفتاری یعنی تنبلی . یعنی بعد از سلام از من بپرسی اون فیلمه رو دیدی تو وایبر که ... ؟ 

گرفتاری یعنی این . مجاز را حقیقت دانستن . واقعیت دانستن و حقیقت را کشتن و قسمت غم انگیز ماجرا این است که آدم های گرفتار کم نیستند . شاید اصلا من هم جزو یکی از همین ها باشم . 

اگر جزو این آدم ها هستید من یکی از مخالفان جدی شما هستم .( آدم می تواند مخالف خودش هم باشد و با خودش هم بجنگد دیگر نه ؟ )

پینوشت4: یک بار عضو فیس بوک شدم و بعد از چند روز برای همیشه ترکش کردم . فیس بوک به غرور جوانی ام ، به ارزش هایم ، به دنیایی که در پی ساختنش بودم آشکار آشکار خندید . مسخره ام کرد . 

و من برای همیشه ترکش کردم . چون حالم از گرفتار شدن ، از توهم آزادی در عین اسارت به هم می خورد . چون آن چند روز به اندازه ی یک مسافرت کوتاه به جهنم زجر کشیدم .

حالا در عجبم که بعضی از دوستانم ، اطرافیانم و همشهری هایم چطور آن جا دوام آورده اند ؟‌ چطور ؟

فیس بوک نمونه است شما خودتان بهتر می دانید که این روزها هر طرف رو کنی یکی از همین شبکه های تنهایی ریخته ... 

پینوشت5:از پینوشت ها بدم می آید . 

پینوشت6: التماس دعا برای این شب های کودکان غزه!

 

 

 

 

 

 

یا صاحب الزمان 

 

 

 


[ چهارشنبه 93/5/1 ] [ 3:8 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 63
کل بازدیدها: 387488