• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : خط خطي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهشيد 
    salam akar dar tamame asar in veblakat in pasvand ha va pishvand haye mohtarm ra avardi man be veblakat barmikardam inja nemiyam chek konam akar in kar ra kardi barayam dar veblakam payam bekzar akar ham nemitavani paim bokzari hata baraye etelay ke in kar ra kardi ya no shoma ra be kher o ma ra be salamat amre khodavand shokhi bardar nist montazere payamat dar veblagam hastam
    پاسخ

    شرمنده من تنبل تر از اونيم که تمام پستا رو درست کنم....ان شاءا لله از اين به بعد رعايت ميشه...آدرس وبلاگت رو هم گم کردم....وگرنه ميومدم...ان شاء الله هم که مي بخشي....;)
    + مهشيد 
    salam bar shoma akar nam mobarak va boland martabei hazrat zarhra dar in asar bedone pishvsnd va pasvand hszrah va alayhe salam amade man az khod sharmsar va pish khodavandan khejelam ke ta be hal ba chenin bandei dost va ham kalam bodam....
    پاسخ

    و عليکم السلام....بعله...تذکر به جايي بود...از تنبلي بنده اس...ان شاء الله هم که خدا مي بخشه....ولي ديگه براي شرمندگي شما در پيشگاه خداوندان به خاطر دوستي و هم کلام شدن با من,من نمي تونم کاري بکنم....ان شاء الله دوستاي بهتري سر راهت ازين به بعد قرار بگيره....:)...ممنون از تذکرت
    + س ن ا 
    اين روزها حتي من از آئينه دلگيرم
    وقتي که در مي آورد او هم ادايم را...
    پاسخ

    خواهر آيينه که جاي خود داره.....مادر من تازگيا همش سربه سر من مي ذاره و مي خنده....هي سربه سر من مي ذاره و هر هر مي خنده.....من نمي دونم واقعا......درد اين نيست....درد وقتيه که وسط خنده هاش ني گه کاش سنام اينجا بود بيشتر سر به سرت مي ذاشتيم مي خنديديم....درد وقتيه که از من مي پرسه:کي بود که مي گفت اذيت کردن تو خيلي کيف مي ده فاطمه سادات....واقعا راس گفت.....خواهر آيينه که جاي خود داره....شما تصور کن من از طرف مادر و خواهرمم ديگه امنيت ندارم....جدي مي گم نخند...
    + س ن ا 
    حس مي کنم يادمون رفته چه قدر مي تونيم ذوق کنيم ک ادبيات ميخونيم
    حس ميکنم انقد همه درگير حواشي و چيزاي ديگه شديم ک يادمون رفته...
    اينکه مثلا به جاي اينکه خودمونو توو اتاق حبس کنيم و مثلا حقوق بين الملل بخونيم، تاريخ ادبيات صفا مي خونيم...
    يا جاي اينکه مباني ارتباط جمعي بخونيم پخش ميشيم روي ميز و مزديسنا مي خونيم...
    از دست خودمون خيلي ناراحتم...
    دلخوري عميق...
    از دست همه مون
    هر 5-6 نفرمون...


    پاسخ

    :((((((....پرروييم....
    + س ن ا 
    من نمي نويسم ولي خوار
    و به خاطر همين مسئله سناي درونم دهنشو نمي بنده
    و دارم پير ميشم کم کم
    باور کن
    نميذاره درس بخونم ک
    انقد حرف ميزنه ه ه ه ه ه ه ک سر درد ميگيرم
    و حالت تهوع
    و بايد بخوابم فقط
    و تازه گرفتاري وقتي شرو ميشه ک ميخوام بخوابم
    چون انقد حرف ميزنه ک نمي تونم بخوابم
    و بعد مجبور ميشم از همون شيوه اي ک بهت کفتم استفاده کنم
    ب فضاي خالي توي پيشونيم فک مي کنم
    و به خواب بما هو خواب
    و کم کم سناي درونمو بيهوش ميکنم و خودمم ميگيرم مي خوابم
    اره خوار
    بايد بنويسي
    چون من از وقتي ديگه نمي نويسم
    هزااااار روح و روانم اروم نمي گيره...
    هي ي ي ي ي

    پاسخ

    هعي...خوار...بقيه غير عادي ان....ما که عاديم....کاااااملا طبيعي......خخخخ.....آيکون سوت زدن....
    + س ن ا 
    حالا من بزرگوارانه مي بخشمت که دلت ميخواسته صدامو ببرما!
    زهره بيچاره تازه 4صب پاشده درس خونده! و وقتي منو توو دانشکده ديد، انگار مامانشو ديده باشه!!! دويد اومد گف ميشه جواب سوالارو برام توضي بدي؟
    وال لا
    جان فشاني هاي ادمو ميبره زير سوال...
    و تازه غرغرو هم خودتي
    آخ و اوخم خودت ميکني
    واح واح...
    حالا بخشيدمت ولي تکرار نشه...
    پاسخ

    خخخخخخخ....نفرماييد....يکم خفيف از بريدن صدا مقصود بنده بود....که البته چون که صد آمد نود هم پيش ماست و اينا....خخخخخخ.....خواهر حالا من از اون ور داشتم به خودم اميد مي دادم که فاطمه سادات تو خوندي بلدي ....چيزي نيس که عموميه...غصه نداره که....بعد خواهر در يک آن که تو رو ديدم احساس کردم اصن از ابتدا هيچي بلد نيستم...يني يک لحظه به خودم گفتم کااااااارت تمومه....خخخخخخخخخخ حالا شما به بزرگي خودت ببخش...به هرحال وقايع بايد عينا ثبت بشه... من شرمنده ي آيندگاني که ميان اينا رو مي خونن نشم..