سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

 

این داستان کوتاه واقعیت ندارد و زاییده ی تخیل نویسنده است .

 

@@@@@@@@@

 

بابا تا نیم تنه سرش را کرده است درون محفظه ی کولر  و یقه ی شناور را چسبیده . هنوز تابستان نشده نمی دانم چرا آفتاب اینقدر برنده شده . و دقیقا احساس می کنم اجزای مغزم کم کم دارد

تجزیه  می شود از سوزناکی اشعه های تیز افتاب . بابا روی بدن داغ کولر می زند و فریاد می کشد : روشن .

و مادر با تاخیر کولر را روشن می کند . و کولر عین مرده ها صدایی می دهد و بعد انگار جان داده باشد ، خسته می شود و بی صدا مثل دفعه ی اول می شود . من دوباره از ته دل اه می کشم

و در دلم به کولر پیزولی مان فحش میدهم . و بیچاره تقصیری ندارد جز پیری . پیری است و فراموشی و ناتوانی . پدر یک دفعه با یک جهش شناور نارنجی کولر را از حلقومش بیرون می کشد و پیروز مندانه

فریاد می زند یافتم . و من احساس می کنم لرزش بدن نحیف ارشمیدس را در قبر .

کولر روشن می شود . پدر می خندد و می گوید نگاه کن بدون شناور هم کار می کند . کولر دوباره تق تق صدا می کند انگار که دارد به یافته های بابا می خندد . من خسته می شوم و محکم

بر سر کولر می زنم و لعنت می فرستم به هر چه تابستان و گرماست و هرچه کولر دست دوم و پیر . و مادر کولر را خاموش می کند . و نمی فهمم چرا مادر با هر صدایی که از درون محفظه ی مستطیلی شکل

می شنود دکمه ی بیچاره را فشار می دهد . بابا در افکار عمیقش غرق است و دارد دست و پا می زند . کولر رنگش پریده و لبش پوست پوست شده . دلم برایش می سوزد . چه سرما و گرمایی چشیده است پیر مرد .

بابا نا امید نگاهم می کند می گوید امیدی نیست و من هم خوش حال از این که بالاخره بابا به این نتیجه رسیده است . پارچه ی سفید را می آورم تا بندازم روی کولر . بابا با نا امیدی تمام دستی روی کولر می کشد

و انگار دارد با یار گرمابه و گلستان و خانه و کاشانه اش خداحافظی می کند . بالاخره نفس خنک این پیر  ؛ عرق های زیادی را از روی پیشانی پدر پاک کرده .

پارچه را روی صورتش می کشم و در دل فاتحه ای می خوانم و بعد نقشه ی جوانک خوش نفسی را می کشم که قرار است امروز عصر با نقشه ای وارد خانه کنم .

 

 

@@@@@@@

 

 

پینوشت 1 : به فکر کولر های بی نوایمان که این روز ها دوباره قرار است نفس نفس بزنند برای خنکیمان ؛ باشیم .

پینوشت 2 : نمی دانم چرا خرداد امسال این قدر بوی تابستان می دهد .

 

 

 

 

 

 

یا علی


[ شنبه 90/2/31 ] [ 10:10 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 73
بازدید دیروز: 78
کل بازدیدها: 389963