سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

در گوشی به میخک های صورتی جلوی آیینه حرف هایی زدم دخترانه...

گفتم به حافظ نگویید حرف هایم را . قسمشان دادم به بهار . به تمام شکوفه هایی که بعد از این زمستان سر‌و‌کله شان پیدا می شود. 

گفتم یک وقت نروید حرف های خیلی خیلی دخترانه ام را بگذارید کف دستش ها. 

بعد یکهو پسر خاله می شود دوباره. مدام توی اتاقم می خواهد رژه برود و غزل بخواند. 

مدام رژه برود و غزل بخواند و سر به سرم بگذارد. 

مدام رژه برود و غزل بخواند و سر به سرم بگذارد و غش غش بخندد به قیافه ی کج و کوله ام. 

در گوشی به میخک های اتاق حرف هایی زدم دخترانه ...

خندیدند. 

من هم خندیدم . 

بعد توی آینه دست گذاشتم روی صورت داغم و گفتم به خودتان بخندید . خنده دارد مگر؟ غر بزنم به جانتان دخترکان صورتی؟ 

صدای خنده شان پیچید توی اتاقم. سرم را گذاشتم روی بالشم و سعی کردم خواب آن روز برفی را ببینم که رادیو داشت یکی از آن آهنگ های فوق العاده ای را که دوست داشتم پخش می کرد 

و من توی آن دفتر سفید برگ اول نوشتم:

امروز اول دی ماه است. اضطراب دارم .

و بعد دستان یخ کرده ام را گرفتم روی لیوان چای و از بخارش گرم شدم . 

در گوشی به میخک های صورتی جلوی آیینه حرف هایی زدم از جنس همان حرف ها که قلبم به تپش می افتد. 

دستانم یخ می کند. 

نیشم تا بناگوش باز می شود. 

و مادر چپ چپ نگاهم می کند و با شوخی می گوید:

دختر که این شکلی نمی خندد!

و من پقی می زنم زیر خنده...

و خانه پر می شود از صدای من. 

صدای من که می خندم.

حتی وقتی... 

یک روز برو و از میخک های صورتی اتاقم بپرس آن روز سرد زمستان چه چیزی توی گوششان گفتم . 

حرف های دخترانه ام را بپرس. 

و با هم بخندید و ذوق کنید.

اینجا

در محدوده ی اتاق من خنده واجب است. 

حتی اگر کتاب های خسته ی روی میز حرف های دیگری برای گفتن داشته باشند... 

 

ghasedak.jpg

 

پینوشت: خوب شد که صفر تمام شد.

دلم داشت می ترکید این آخر ها...

طاقتم طاق شده بود. 

پینوشت2:

با احترام تقدیم می شود به میخک های صورتی جلوی آیینه ام. 

که با آن پنج تومان ته کیف پولم خریدمشان. 

پینوشت3:

نا امیدم از نتایج ترم اول دانشگاه. 

آن قدر نا امید که بی حس شده ام دیگر... 

نسبت به آن عدد محیر العقولی که قرار است سبز بشود توی اولین کارنامه ی دانشگاهم. 

گل کاری دیگر ... 

می فهمی که ؟:)

پینوشت4: سوالی داشتم خدا جان!

چه شد که این همه ما را تحویل گرفتی؟ 

 

 

 

 

 

 

 

یا زهرا


[ چهارشنبه 93/10/3 ] [ 6:51 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 55
بازدید دیروز: 115
کل بازدیدها: 389206