سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

بر روی آرامگاهم بنویسید :

آن قدر  انتظار کشید تا مرد .

آن قدر به در چشم دوخت تا مرد.

آن قدر به او گفتند منتظر تا مرد.

آن قدر نشست یک جا و غصه ی نیامدنش را خورد تا مرد.

آن قدر  غم انتظارش را به رخ کشید تا مرد.

آن قدر  غصه ی اشک هایش را خورد تا مرد.

آن قدر به فکر نوکری بود تا مرد.

آن قدر عاشقی کرد تا مرد .

آن قدر مهدی مهدی کرد تا مرد.

آن قدر زمان را مانند  خاکی بر سرش ریخت تا مرد .

و

آن قدر  جمعه ها را یکی یکی شمرد تا . . .

مرد.

 

 

 

عجل لولیک الفرج

عجل

 

 

پینوشت دو (خطاب به خانوم صادقی معلم عزیز کامپیوتر ) : متن برای فرهنگی در پست های قبلی است. (متن بارانی ترین بارانی ها)

 


[ جمعه 89/8/21 ] [ 4:47 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 84
کل بازدیدها: 389768