وااااااااي خاله معين . . .
عالي بود!!
1735!!
هي ي ي . . .
فاطمه کجايي؟!؟
دلم تنگ شده واست
تو فلفلي...من فولي ام.... من مريضم و مدرسه نرفتم... من فردا امتحان رياضي دارم و ناراحتم نه به خاطر رياضي به طور کلي......
مسواک بايد زد دندان ها را بايد شستجور ديگر بايد ديد
خيييييلي قشنگ بود
روشنفکرانه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا ؟؟؟؟؟؟؟ چرا روشنفکرانه ؟؟؟
نه واقعااااااااااااااااااااااا چرا ؟؟؟ اين چه ربطي داشت ؟؟؟
مزززززززززززززه ي گرررررررررررريه آخي ...
دمپايي پاره مي لنگيد.......پاي راه رفتن نداشت اما مي خواست خودش را ثابت کند.....
از مادرش پرسيد: وقتي کوچک بودم تند مي دويدم؟
مادرش گفت: زياد!
گفت: پس چرا حالا مي لنگم؟
سرش را مي گيرد پايين. جوابي ندارد.
دمپايي پاره بغض مي کند. و بعد .....
نمي داند چرا ديگر چشمه اشکش خشک شده!
در همان لحظه صدايي به گوش رسيد....
_: دمپايي پاره ه ه ه ،خريدارييييييييييييييييم!
پي نوشت: