• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : روشنفکرانه ي 1
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاله معين! 

    دمپايي پاره مي لنگيد.......پاي راه رفتن نداشت اما مي خواست خودش را ثابت کند.....

    از مادرش پرسيد: وقتي کوچک بودم تند مي دويدم؟

    مادرش گفت: زياد!

    گفت: پس چرا حالا مي لنگم؟

    سرش را مي گيرد پايين. جوابي ندارد.

    دمپايي پاره بغض مي کند. و بعد .....

    نمي داند چرا ديگر چشمه اشکش خشک شده!

    در همان لحظه صدايي به گوش رسيد....

    _: دمپايي پاره ه ه ه ،خريدارييييييييييييييييم!

    پي نوشت:

    پاسخ

    واي خاله معين خيلي با حال بود . . .. تا جايي كه جا داشت متن منو تركونده بوديد . . . .. هه هه هه