• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : بيا خيال بازي . . .
  • نظرات : 4 خصوصي ، 76 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    جواب سوالات:

    فاطمه همکلاسي بنده بود. پارسال ديگه نيست.

    نمي دونم چرا مي ياد وبت. مهندس مي فرمايند مي آيد ولي من فک نمي کنم بيادش.

    من نمي دونم تو رو از کجا مي شناسه.

    چون تو رفتي فرهنگ اونو نمي شناسي. و اون اول پارسال تازه اومد.

    بله افشاتره همون فاطمه است که فاميليش افشاريه بود و ما بهش افي جون هم مي گفتيم. ولي بيشتر همون افشاري مي گفتم! واي فلفل نمي دوني يه بار در اوج گريه نيکي بهش گفت بابا افي جون چيزي نشده که! اين افي جون رو که براي اولين بار گفتا... من مرده بودم از خنده... اون بدبخت داشت خودشو مي زد... من دلم رو گرفته بود قاه قاه مي خنديدم...

    بله. افشاتره هم فاطمه است....

    آهان بعد جناب مهندس ايشون رو تو اعتکاف ديدن فهميدن که مدرسه روشنگر مي ره. بعد فهميدن که ما رو هم مي شناسه. همين ديگه...

    بيا ديگه حالا جوش نيار...

    پاسخ

    نه ديگه . . . به جوش اوردن نرسيد . . . دارم پاستيل کرمي مي خورم . . . مي خوري ؟