چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3      
 

يه بار ما ته کلاس در حال دادن امتحان حرفه به شيوه ي نوين بوديم(جدي گروهي بود ولي ما نوين نوين بوديم!منظورم واضحه؟!!)

بعد معلم گرام تشريف آوردن بالاي سرمون و گفتم به به چه گروه آرومي چقدر خوب امتحان ميدن و اينا....

غافل از نوع امتحان دادن ما...!!!

=))

پاسخ

آخ كه چه قدر ما معلم حرفه ي ساده اي داشتيم

بعد زنگ ناهار مي شه....

برگه هاي نامه ات رو مي ذاري تو جيبت. همه دارن به خاطر بردن تو نقطه بازي به همديگه پز مي دن....!

مي ري در کمدت رو باز مي کني غذات رو برمي داري و شترق در کمد رو مي بندي. از پله ها دو تا يکي مي ري پايين و وسط راه کلي ورجه وورجه مي کني.... تو ناهار خوري اين قدر مي گين و مي خندين که غذات مي ره تو حلقت و خفه ات مي کنه...ولي باز هم مي خندين.... سر نمکدون دعوا مي کني...

بعد زنگ نمازه...مي ره تو حياط...ناظميم محترم هي مي گن بچه هاي بياين برين بالا....خانوم کلاهدوز مي ياد جلو در حياط دستش رو تکون مي ده همه مي رن بالا.... همه تو پيلوت جمع شدن که وضو بگيرن....

سر نماز همه با هم دعا مي خونين... و بعد نماز دوباره مي رين سر کلاس سوم ب و چرت مي زنين ساعت 3 مي شه کيفت رو مي ندازي رو دوشت و مي ري و ولي بازم فردا مي ياي تا سوم ب رو ببيني و بوش رو و نورش رو و هواش رو ...

و فرداش دوباره...

- ببين ما ديروز هم جلو نشستيما...

- من چي کار کنم خب....

- بلند شو ديگه رواني ام کردي....

.....

پاسخ

و وقتي زنگ اول خورد . . . تو تند تند دفترچه ياداشت و مي نويسي . . .و در بين دعواي ديگران تو داري فكر مي كني كه ديشب ساعت چند خوابيدي . . . و با اين كه مي دوني ساعت 2 با زور به رخت خواب رفتي ولي با مي نويسي ساعت 1 و زيرش پرانتز باز مي كني مي نويسي خواب بعد از ظهر. . . .بعد تند تند تو پوشت دنبال رضايت نا مه ي جلسه ي مادران مي گردي واظطراب اين كه الان مسول كلاس مي ره تو هنوز رضايت نا مه رو بهش ندادي. . . و بعد از همه ي اين افكار فكر مي كني كه بايد چي بخوري و دنبال يه پول خورد مي گردي و وقتي از جيب هاي كيفت هم نا اميد مي شي مي ري دنبال يكي كه دستش لواشكه يا يه خوراكي تا بهش حمله كني

واااااااااي پولي..نگو دلم خواااست...
پاسخ

چه شيطنت ها كه نمي كرديم. . . .واي خدايا

اي کاش مي شد مثل قبلا هر روز بريم تو اون کلاس.

هر روز صبح کيفمون رو از جلو کمدا برداريم بذارم رو دوشمون بيايم تو کلاس سر جاها دعوا کنيم...

-ما دو هفته است داريم جلو مي شينيم.

- خب چرا اين دفعه ما جلو بشينيم.

- براي اينکه شما دو هفته است تهين.

- ما ته کلاس بوديم؟ ما ميز يه دونه مونده به آخر بوديم.

- بالاخره جلو که نبودين. بلند شو ببينم....

- خب خودتون برين جلو...

- مي گم ما دوهفته است جلوييم. بلند شو ديگه الان معلم مي يادش...

- ولم کن بابا...

- ببين مي رم مي گما؟

- چي رو مي گي؟

- اين که دو هفته است تهين.

- مي گم ما دو هفته ته نبودين برو به اونا بگو.

- اونا پا نمي شن. بلند شين ببينم....

- بلند نمي شم...

- ببين با پشت دستي مي زنم صدا بز بديا....

بعد معلم بيادش....

سلام عليکم روز به خير خسته نباشين شما معلم خوب ما چه قدر شيکين شما خدا بده قوت به شما عيد شما مبارک حفظ کند شما را خداوند تبارک و تعالي هر روز که خنده باشد عيد نيز هست. از طرف بچه هاي کلاس سوم ب....

پاسخ

- پا ميشي يا نه -نه-خيلي نامردي-:ديو دوباره يك روز ديگه بايد جلو بنشيني. . . و تمام روز غصه بخوري كه سر كلاس خانو ملك عباسي نمي توني نامه بدي. . . يا سر كلاس خانوم هاديان نمي تني مطلب بنويسي. . . يا تو مشاوره نمي توني با بغل دستيت نقطه بازي كني. . . و با رديف خودت المپيك نقطه بازي بدي. . .و نمي توني سر كلاس حرفه در رديف جلو پلي كپي بنويسي


دلم سوم ب خوااااست..

راستي فاطمه يه خبر...

ميدونستي اميري هم مياد فرهنگ؟؟؟؟؟!!!

پاسخ

نگو و و و و. . . .واقعا تو رو خدا؟؟؟؟؟؟؟ . . .مگه مي شه واي پروردگارا. . . نمي دونم خوش حال باشم يا ناراحت. . .من دوست دارم دوستاي جديد پيدا كنم

دلم بوي سوم ب رو مي خواد...

و هواش رو...هواش يه جور خاصي بود... نمي دونم چطوري ولي يه جوري بود. سبک بود....

و نورش رو.... نوري که از پنجره مي اومد تو... انگار قسمت هاي تشکيل دهنده ي نورش از هم جدا بودن...انگار يه عالمه حباب نوراني تو هوا بود!

حس نويسندگي ام گل کرده....

پاسخ

الهي من قربون اين حس نويسندگي تو برم . . . فولي بيا يه روز قرار بذاريم همگي بريم اونجا با هم تو يه ساعت .. . . تو تازگي ها اونجا بودي


من مي خواااااام بزنم زير گريه...

خداااااااااا.....

پاسخ

آخه چرا . . نبينم گريه كني ها. .. . نكنه تو هم دلت گرفته عين چند دقيقه پيش من و فولي

خوش به حال تو و فولي....

پاسخ

اي واي عارفه ي من چرا

دلم سوم ب خواست!

مي دوني کلاس سوم ب يه بوي خاصي مي داد که هيچ جاي ديگه دنيا اون بو رو نمي داد! دلم الان اون جا رو مي خواد...

بوي چوب مي داد...بوي کاغذ...بوي جوهر خودکار وقتي صفحه رو خط خطي مي کني...

پاسخ

نگو . .. خيلي دوست دارم از اين بو ها

تو بي نظير ترين فلفل دنيايي....!

پاسخ

تو دردونه ترين و مهربون ترين و معركه ترين فولي دنيايي
 <      1   2   3