• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : پيروزي
  • نظرات : 10 خصوصي ، 56 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه سادات 
    در جواب کامنت خاله جون :
    به نظرم ديگه اين بحثو ادامه نديم بهتره ....
    تا وقتي که شما فکر مي کنيد من از روي احساس حرف مي زنم و حرف ديگرانو تکرار مي کنم
    به نظرم فايده اي نداره ....
    اين رو قبلا هم بهتون گفته بودم .....
    اگر من دختر خوبي بودم و اين قدر حرف گوش کن بودم .....
    الان ديگه بحثي نداشتم چرا ...؟
    چون دليل و استلالي هم نمي تونستم بکنم....
    من هر چيزي رو که خودم بهش اعتقاد پيدا نکرده باشم و تحقيق نکرده باشم به شما و به هيچ کس ديگه نه مي گم نه اعتقادي دارم ....
    اصرارم هم بر اينکه از شما منبع و مدرک موثق مي خوام ....
    به همين دليله ....
    ما اگه دختر حرف گوش کني بوديم ....
    اين قدر تفاوت نظر با مادر و پدر نداشتيم .... و الان بايد نداي قاليباف قاليباف سر مي داديم ....
    يه چيزي هم درگوشي بگم دارم يواشکي باهاتون بحث سياسي مي کنم .....
    به خاطر اينکه بابام به شدت با بحث سياسي تو فاميل و دوست مخالفه .....:((
    مي گه اگه باعث کدورت بشه ديه هيچ وقت درست شدني نيست ....
    اون قدر به شما مطمئنم که دارم باهاتون بحث مي کنم ....
    وگرنه ا خيلي از دوستام اين بحثو نکردم و نخواهم کرد ....
    ولي مثل اينکه شما هنوز منو اون فاطمه سادات کوچولو مي بينيد ....
    به هر حال اگر من از صراط مستقيم زدم تو جاده خاکي و شدم جزو همون والضاليــــــــــــــــــن اي که هميشه ته نمازمون مي گيم ....
    شما براي هدايت من دعا کنيد ....
    گرچه اين بحث و حرف هاي شما باز منو نتونست قانع کنه ....
    اگر نه ...... هنوز به اون حرف امام علي پايبندين کماکان حرف حق رو بشنويد و بعد گوينده ي حق رو ....
    گرچه حق و باطل اين قدر در آميخته اند که سخته تشخيصش .....
    چه براي من چه براي شما .....
    عيدتون مبارک ....
    در پناه امام زمان ....
    :*