• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : هيجده سالگي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهشيدwwwwwwwwwwwww 
    منم تا چند سال پيش نميتونستم سنمو حساب کنم مثلا تا 5سال پيش

    بين دو تا عدد گير ميکردم هميشه با خانواده سر شمع تولد دعوامون بود يا يه سال جلو بودم يا عقب بلد نبودم سنم را حساب کنم تا حالا فکر ميکنم زياد سنم برام مهم نبوده که روش گير کنم فقط سر دو چيز سنم برام مهم شد 1و2-چون مهم بود دوبار ذکر ميشه-سه سال مرخصي تحصيلي ام ويه چيز که خجالت ميکشم بگم و
    2و2 جدا بي شوخي يادم رفت جدي ميگمچه قدر اين بامزه است
    بعد سر تولد 19 سالگي ام تا چند روز تو بهت بودم که چقدر بزرگ شدم باورم نميشد..................
    تريپ روشنفکري ادبي
    زياد جدي نگير سنو مگه مهمه ادم چه قدر ه سنش من که چند مدت تو بهتم بعد يادم ميرهبازم ني ني گذاشتم چون دوست دارم
    پاسخ

    براي من مهمه مهشيد ..... روز به روزش ..... ثانيه به ثانيه اش ...... اينکه امروز دقيقا دوازده روز از تولد هيجده سالگيم گذشته و من دارم نوزده سالگي رو تجربه مي کنم .....اينکه ديروز براي کنکورم ثبت نام کردم و هيچ وقت باورم نمي شد که روزي به اين نقطه از زندگيم هم برسم ....... براي من تمام شدنش ناراحتي بزرگ بود .....و شروع شدنش ..... هوف .....