• وبلاگ : كاش كه با هم باشيم
  • يادداشت : زيباترين راوي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مثـل فـيلـم هـاي دهــه ي هـفتـادِ اروپـا
    دامنــي دارم بلـنـد ..
    و ديـوانـه شــدم !
    بـس کـه تـا آمـدم عاشــق شـوم
    جـنــگ شــد ..!



    :)))))))))))


    من عاشق اين شدم فلفل :دي

    پاسخ

    راااااااااااااااااااااااااس مي گه .....:)))) خخخخخ .... بس که تا آمدم عاشق شوم جنگ شد ..... :))))))))))
    فلفل وقتي يک روز تو و هدي و پلي و سنا داشتيد از ان کلاه هاي فارغ التحصيلي مي گذاشتيد سرتان بايد ما را دعوت کنيد ها !وقتي مي خواهيد ان را بندازيد هوا ...و جيغ بکشيد ...
    يک ان دلم خواست من هم دانشجوي ادبيات بودم ...کنار شما روي صندلي هاي دانشکده ان قدر سر و صدا کنيم و ريز ريز بخنديم که دعوايمان کنند مخصوصا وقتي پلي مي خندد استاد حتما دعوايمان مي کرد ...

    د
    پاسخ

    کاش تو بودي کوثر ....کاش همه ي سوم ب اي ها بودند اصلا .... کاش دوباره سوم ب را توي دانشکده ي ادبيات راه مي انداختيم .....کاش
    سه خط اول خصيصه ي بزرگ هاست ؟
    چقد بزرگ شدم !
    پاسخ

    اوهوم ... خصيصه ي بزرگ ها نه ... آدم بزرگ ها .... حالا تو آدم بزرگي شازده تبسم کوچولو ؟ فکر نمي کنم .....مي خواي برم از شخصيت هايي که نقاشي مي کني بپرسم ؟ هوم؟ مي خواي؟
    راضي ام ازت...
    يکي از همون روزايي که مي گفتي "شک"... مي گفتي "ترديد"... فکر مي کردم که تو حق نداري بدون عشق وارد دانشگاه شي
    فکر مي کردم که خانم شريفي گفته بود "سنا! معشوق اين راه عاشق کشه ها!"
    فکر مي کردم اين حق تو نبود
    حق ادبيات نبود
    حق همه روياها و آرزوهاي قشنگ نبود
    به اون روزي فکر مي کردم که خانم صادقي فرستادمون پيش چند تا از معلما ک منصرف مون کنن از ادبيات... و من و تو وايساده بوديم رو به روي خانم دقيق و اون بهمون مي گفت "مهم تاريکي بيرون نيست... مهم نوريه که توو دلتون وجود داره..." و من و تو همديگرو نگاه کرديم و چشم هامون برق مي زد...
    فکر مي کردم و غصه مي خوردم
    اما الآن
    بايد بگم که راضي ام
    خيلي راضي ام
    تو هنوز همون خواهر کوچولوي ديووووونه مني...
    که مي توني مثل جلسه اول کلاس المپياد عيد، هيجان زده بشي و بدوي...
    حتي اگر از عيد پارسال اونقدر پير شده باشيم که وقتي آقاي ميرصادقي (باشگاه) ميگه فقط همراهتون مسن نباشه (!!)، فکر کنيم که نمي تونيم بريم!! ;)


    خدا رو شکر خوار...

    :*
    پاسخ

    خوش بختانه يا بدبختانه... با حرص خوردن هاي بعضي ها يا بي حرص خوردن هاي بعضي ها .... من هنوز آن قدر ب ز ر گ نشدم ..... آه ... :)))) ..... و هنوز آن قدر بزرگ نشدم که از گفتن اين جمله خجالت بکشم .....:*
    10123 ي عزيز :)

    بزرگ شديم رفت پي کارش...دانشجو شديم رفت!
    پاسخ

    آره هد ... بدجوري هم .... خودامون رو تصور کن ... تو سنا نجمه پولي من ... وسط حياط دانشکده ي ادبيات .... در هيئت يک دانشجو .... هوف ... زود نبود واقعن ؟
    سلام
    خوبين
    وبم رو بروز كردم اگه دوست داشتين بهم سر بزنيد

    راستي چندتا مطلب هم در مورد طنز دختر باس..... را براتون مينويسم اگه خواستين بقيه رو ببينيد بيايين وبم بخونيد
    ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
    دختر باس پر حرف باشه
    -----------------------------------
    دختر باس شوخ و شيطون باشه
    -----------------------------------
    دخترباس موهاش تا پايين كمرش بلند باشه!
    ---------------------------------------
    البته يه نكته بگم هر كدوم از طنزهاي دختر باس با تصوير كاريكاتوره كه اينجا نشد بذارم
    ----------------------------------
    موفق باشين
    پاسخ

    به نظرم اول از همه و قبل از همه ي اين ها دختر بايد با ايمان باشه .... تا مي تونه ....