کاش که با هم باشیم
| ||
چشم هایش رابست . سومری ها می جنگیدند و اشوری ها اشوب می کردند . صدای میخ می امد و میخ نوشته ها بالا و پایین می شدند . آن طرف تر کسی یک جرعه اقتصاد می نوشید با طعم پول . جامعه ی نخی در هم می لولید و کسی لبخند می زد . کلاف نخ پیچیده تر می شد . یکی شعر می خواند و ارایه ها دور سرش می چرخیدند . او هم می چرخید . کوه ها چشمک می زدند و کره ی زمین مستطیل شده بود . کودکی ان وسط جیغ می زد . چشم هایش را باز کرد . خواب پر کشید . اما سایه ی بی رمق خستگی هنوز چشم هایش را سنگین می کرد . حالا باید درس خواند .
این است مصائب یک دانش آموز (ع) .
غم نوشت : من دانش آموزم . پی غم نوشت : اللهم افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا . [ سه شنبه 90/7/12 ] [ 6:14 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
گفت :" آخ " دلم برایش سوخت . بادکنکی دیگر وجود نداشت . این را از برق چشمان سوزن هم می شد فهمید . راستی که چه دردی کشید پوسته ی نازک بادکنک لبخندم . این رسم زندگی نبود . با یک سوزن . و یک صدای " اخ " محو شود از روی صفحه ی دلم .
پینوشت : تو هم این روز ها زیاد " آخ " می گویی نه ؟ کمی با من همدردی نه همدلی کن .
یا صاحب صبر [ شنبه 90/7/9 ] [ 9:59 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
روزی هزار بار به موسیقی مورد علاقه ام گوش می دهم . روزی هزار بار صفحه ی یادداشت جدید پارسی بلاگ را باز می کنم به امید بارقه های امیدی . روزی هزار بار چهره ی مادرم را می بینم . روزی هزار بار با برادرم دعوا می کنم . روزی هزار بار از کنار دوستانم رد می شوم . روزی هزار بار روی اعصابشان راه می روم . روی اعصابم راه می روند . روزی هزار بار دلتنگ می شوم . روزی هزار بار خیال بازی می کنم . روزی هزار بار به فکر فرو می روم . روزی هزار بار تصویر های قشنگ می بینم . اما کی شد که روزی . . . هزار بار زندگی کنم ؟ هزار بار لذت ببرم ؟ و هزار بار به خودم بگویم که این هزار بار ها دیگر هرگز برنمی گردند . من هزاران هزار هزار هزار هزار بار در این پانزده سال و شش ماه رسما زندگی را از دست داده ام . می خواهم دیگر این طور نباشد . من هزاره ها را دوست دارم .
یا علی مدد [ پنج شنبه 90/7/7 ] [ 11:13 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
ببین مهربان ترین . ببین مرا که چطور به خاک افتاده ام . نمی خواهی کمی از ارامشت را به من . . . من بی قرار . . . هدیه کنی . دست هایم یخ کرده از این هم سردی و اضطراب . مهربان ترین . فقط کمی از ارامشت را به من بده . شاید این قلب زلزله زده کمی سکون یابد . ببین که چقدر یاد توام . آرامم کن مهربان ترین . آرامم کن . این ویرانه های دل من و این آرامش خانه ی تو . چند بار با دلم نجوا کنم خوب است ؟
الا بذکر الله تطمئن القلوب .
یا الله و یا الله و یا الله . . .
[ سه شنبه 90/7/5 ] [ 12:9 صبح ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |