کاش که با هم باشیم
| ||
دیگر ننه سرما هم آخرین دانه های برفش را برایمان فرستاد . دیگر ته نم نم های اشک های خداحافظی اش است که می آید . ننه سرما عمو نوروز را بعد از یک قهر حسابی راه می دهد خانه . هفت سینش را چیده . خانه را با جارو برقی حسابی برق انداخته . پنجره ها را دستمال کشیده . و کافی است تا دکمه ی در باز کن را بزند . در را باز می کند . و عمو نوروز هم پس از ماه ها داخل خانه می شود . موهای ننه سرما را بو می کند . دست های همدیگر را می گیرند . دست های گرم عمو نوروز سردی ننه سرما را خنثی می کند . عمو نوروز کرسی را جمع می کند . کفش های سیاهش را می گذارد گوشه ی در . امشب می خواهند در آسمان کنار پای پرندگان در حال پرواز سیگارت بندازند . و بعد از ماه ها کلی با هم بخندند . امشب چهارشنبه سوریست و آن ها بعد از سیگارت ها می نشینند و با هم ماهی دودی می خورند . عمو نوروز هم تنبکش را آماده میکند . شب است و برای ننه سرما عاشقانه تنبک می زند . هوا سرد است ولی من می دانم به محض این که عمو فیروز پایش را بگذارد در خیابان آسمان هوا کم کم رو به گرمی می رود و شکوفه ها به دنیا می آیند . این شب ها شب خداحافظی عمو نوروز با ننه سرماست . ننه سرما کوله اش را جمع می کند و تا برود ولایت . و عمو نوروز هم تمام عید سر ماموریت است . امشب تنها شبیست که می توانند همدیگر را سیر نگاه کنند . این شب ها شب های خداحافظی ننه سرما از عمو نوروز است . به امید وصال دوباره شان . خدا حافظ ننه سرمای مهربان و پیر خاطره هایم . . .
[ سه شنبه 89/12/24 ] [ 10:29 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |