کاش که با هم باشیم
| ||
بنشینی یک گوشه از همین دنیای کروی شکل بی انتها . نه روی شعاع و قطر و خط های هندسی اش نه . بنشینی گوشه اش ، که می دانی کنجی ندارد انگار این دور باطل . می چرخد به دور خودش مثل یک دلقک مست که برایش چرخیدن نان شب حساب می شود و اگر نچرخد چه کند این بی نوا ؟ بنشینی دور از هر عروسکی و عروسک گردانی . بنشینی جایی که نه صدایی بشنوی ، نه نوری چشم های خسته ات را بزند و نه بوی مرداری مشامت را آزار بدهد . فقط تو باشی و آن که آن بالاست و تو را دارد انگار ؛ و یا تو بی او زجر کش می شوی در این چرخ گردان بی ستاره . نگاه کنی . بنشینی و پاهایت را در بغلت جمع کنی و فقط سِیر کنی این بی نوای ناگزیر را . بنشینی و بلند بلند بخندی تا صدایت را بشنوند همه ی آن خیمه شب باز هایی که می دانند تو اهل بازی و معرکه نیستی و نبوده ای . بلند بلند و مضحکه وار بخندی به تمام خستگی هایی که گاهی زانو هایت را خم می کنند و دست هایت را غمگین . و آن همه بیماری و سردی را نشان بدهی به آن که تو را دارد یا نه ؛ فقط تو او را داری . با هم بخندید . با هم بخندید به تنها موجوداتی که می توانند خود ، خود را فریب دهند . مسخره کنید تمام دروغ هایی را که روزی بی صدا تخریب می کنند . بی صدا تر از فریادِ سکوت . بی صدا تر از صدای هشدار . بی نوا تر از صداقت . پاهایت را از لبه ی این کره ی خاکی گردان اویزن کنی و مسخره کنی هر آن چیزی را که این روز ها چشم هایت را می زند و نمی گذارد دستت را ــ بی هیچ ترسی ــ بلند کنی . بخندی به تمام نردبان های دروغینی که به تو خندیدند بعد از ان که هبوط کردی روی تشنه ای که فکر می کند میراب است . آخ ؛ نه عزیز دل خدا ! استوار باش که این دنیا هنوز می چرخد و تو باید بخندی به چرخش مسخره اش ، که گاهی هضم می کند تمام خوبی ها را و گاهی فریبت می دهد بی هیچ فریب کاری . بخند به . . . بچرخ تا بچرخیم هایی که همان فریب است برای تو . بخند . آخر خدا فقط لبخند تو را دارد و شاید تو بی لبخند او زجر کش می شوی در این چرخ گردان بی ستاره . . .
پینوشت : دیگر فرشته ها هم خسته شدند از صبر سجده های عشقت . تولدت مبارک امام تواضع و عشق !
یا سجاد . . .
[ پنج شنبه 90/4/16 ] [ 9:8 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |