کاش که با هم باشیم
| ||
گفتم: تا به حال عاشق شده ای؟ تو فقط نگاهم کردی. گفتم: می دانم که می دانی که من دوستت دارم. تو فقط لبخند زدی. گفتم: نمی فهمم. تو سرت را تکان دادی گفتم: معنی این سکوت و لبخند ها را تو نگاهت را به زمین انداختی گفتم: خسته ام تو یک دفعه انگار که چیزی را فهمیده باشی به من نگاه کردی. گفتم: چرا مرا در برزخ سکوت تنها می گذاری . . .
***** هنوز پلاکارد های سیاه بر سر در آموزشگاه گرد و خاک می خورد. و من هنوز در برزخ سکوت تو دست و پا می زنم. کاش آخرین بار می گفتم که تنهایم نگذار ولی. . .
پینوشت: کاش که با هم باشیم . . . [ یکشنبه 89/5/10 ] [ 5:17 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |