کاش که با هم باشیم
 

دلم را می سوزانی

وقتی

تمام اشک هایت را جمع می کنی

چشم هایت را قرمز می کنی

صدایت را می لرزانی

و مثل دیوانه ها

فکر می کنی

که من

که دل

که عشق

نمی فهمد

که گریه بی صداست

که عاشقانه ها همیشه با سکوت هم صداست

 و این نگاه

و این صدا که زور می زنی

تا کمی

فقط کمی گرم نشان دهی

دل مرا عجیب به هم می زند

سرم عجیب تر پیچ می خورد

 

.

.

ولی بماند ای کاش

بین خود هایمان

که من

که این دل اسیر

برای همین پوچ بازی های همیشگی

تنگ می شود

دلش

و این دل پیچ خورده اش

برای اشک هایی که جمع می شود

برای چشم هایی که سرخ می شود

برای این صدای پر صدا

که لرزه لرزه لرزه لرزه لرزه . . . .

می لرزاندم . . . .

دلم پیچ پیچ پیچ می خورد .  . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یاعلی مدد !


[ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 9:17 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 399278