کاش که با هم باشیم
| ||
گوش هایم دلشان می خواهد کسی برایشان قصه بگوید . چشم هایم دلشان می خواهد که کسی راببینند که خیلی وقت است ندیده اند . دماغم با پررویی از دماغیت انصراف داده . و دیگر بوی هیچ چیزی را نمی شنود . دهانم دلش یک لواشک گنده می خواهد پر از ترشی . دندان هایم اما دلشان آبمیوه می خواهد . و لب هایم کمی خسته اند . لپ هایم هم دلشان می خواهد یکی آن ها را بکشد . محکم . از این جا تا اینجا . دست هایم دلشان یک چیز خنک می خواهد . که لمس کنند . و پاهایم سردشان است . قلبم دلش تاب بازی می خواهد . و دلم . . . . و دلم دوران نقاهت را به سر می برد . باید برایش سوپ درست کنم . سوپ گرم . سوپ شیر با لیموی زرد .
من هم کمی آرامش می خواهم .
یا علی [ شنبه 91/1/5 ] [ 1:37 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |