سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

کاش آن زمان که فضه را صدا زدی .....

یا آن موقع که در روی سرمان آوار شد .......

یا وقتی که پشت در فریاد کشیدی یا ابتا ...

کاش مادر آن زمان .....

به اندازه ی صلابت یک مرد می ایستادم و از تو دفاع می کردم ....

کاش مادر من این قدر کوچک نبودم .....

اما میدانم که نمی شد ....

آخر آن روز که تو را با قد خمیده ات به دنبال پدر دیدم .....

فهمیدم ....

که در این دنیا اگر یک مرد هم پیدا شود .....

دست هایش را می بندند ....

یاسش را کتک می زنند .....

غیرتش را لجن مال می کنند و می روند .....

مادر من قبل از این که پایم را در این دنیا بگذارم فهمیدم .....

که دنیا جای قشنگی نیست ....

که پهلوان ها همیشه ی روزگار مظلومند .....

که من خوش بخت ترین کودک روی زمینم .....

حتی خوش بخت تر از علی اصغر .....

خوش بخت تر از علی اصغر چون من .....

هیچ وقت این دنیا زشت را به چشم خود ندیدم .....

کاش پدر امشب بخوابد .....

کاش تو این قدر ناراحت نباشی مادر .....

دیگر چه از خدا می خواهی ؟

پدرت هست ....

مادرت هست .....

این جا همه چیز را برای تو مهیا کرده اند ....

 راستی تو کدام کودک را سراغ داری که در بهشت بزرگ شود ؟

غیر از محسنت .....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا زهرا


[ شنبه 91/2/2 ] [ 2:11 صبح ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 59
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 396211