کاش که با هم باشیم
| ||
ما لباس هایمان را زیر نور مهتاب آویزان می کنیم تا عاشق شوند . ما لب طاقچه ی دیوانگی نشسته ایم پاهایمان را تکان تکان می دهیم و از آن بالا چیز هایی می بینیم که دیگران هرگز نمی بینند . ما رندیم .... و محتسب دنبالمان . ما که می گویم ما نیست من است . من بزرگی است که در یک مای کوچک و قلیل جمع شده است . ما درون استخر شیرجه می زنیم و ماهی صید می کنیم . ما برای دل خودمان گریه می کنیم . نه برای غم دیگران . ما برای غم دیگران جان می دهیم . اشک نمی ریزیم . چرا که اشک نمکسیت بر زخم و جان دادن کار عیاران است . ما را دیوانه خطاب می کنند . و دیوانه همیشه تنهاست . همیشه ی آزگار ....ما وحشی نیستیم . اما تنهاییم . ما گاهی اوقات دلمان غزل می گوید . گاهی اوقات هجو نامه می نویسیم . گاهی حرف های بدی می زنیم . ما به چیز های مسخره ی دنیا نمی گوییم مسخره . ما می خندیم . تحقیرش می کنیم . ما مسخره بازی در نمی آوریم اما . مسخره می شویم زیاد . ما کلمه بازی می کنیم . با طناب جمله ها شمع و گل و پروانه بازی می کنیم و دل معشوق را می بریم . معشوق ما معشوقه ی ماست . ما یک عاشق و یک معشوق داریم . مایی که می گویم یعنی من . یعنی من بزرگی که در مایی قلیل جمع شده است . مایمان گریه که می کند باران می آید . مایمان که می خندد رنگین کمان می شود . مایمان که دیوانه است تنها می شود . ما مایمان را می فهمیم اما دیگران هرگز . ما کم است ... کوچک است ... کمی که منی بزرگ دارد . ما هر شب خدا لباس های نخ نما شده مان را زیر نور مهتاب آویزان می کنیم تا عاشق شوند . بمانند . تا از سر و رویمان جنون بریزد . مجنون سبز شود . تا مجنون اسم درخت شود با زلف هایی افشان . ما هر شب روزگار را عاشقیم . عاشق می مانیم ...
حالا تو مایی ؟
یا علی [ چهارشنبه 91/2/27 ] [ 5:4 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |