کاش که با هم باشیم
| ||
انگار کن این صفحه صحنه ی جنگ است . و این قلم مسلسل .... امامت گفته سرباز ! امام که امر کند یعنی لازم الاجرا ..... یعنی واجب الاجرا .... یعنی باید سنگر بگیری پشت خط های آبی کاغذ و قلمت را نشانه بگیری درست روی پیشانی دشمن . فرمانده نگاه می کند . لبخند می زند . تو عشق می کنی . باید جنگید . باید خط خط به پیشروی کرد . معشوق باید فرمانده باشد سرباز . آرایه ها صف بکشند یکی یکی دست هایش را ببوسند و بروند خط مقدم . باید آرایه هایت را منظم بچینی درون تیربار و شروع کنی به جنگیدن . در آخر هم ... وقتی قلمت جوهرش قرمز شد . بوی خون داد و حس کردی که فرمانده از تو راضی است . آن موقع قلم را قربانی کردن که هیچ ، جان را قربانی می کنی برایش . قلم باید از همین ابتدا رسم جانبازی را بلد باشد . باید بداند این کانال کوچک شهادت کجاست . باید روان باشد . باید نشانه گیری اش خوب باشد . باید نهراسد . باید برای خود خود خود فرمانده باشد . با یالله شروع کند و با یافرمانده تمام . دیگر روزگار روزگار تفنگ و توپ نیست . روزگار روزگار قلم است . باید با قلم بزنی در دهان هر کس که کارو بارش شده است توهین . شده است اهانت . شده است استهزاء . باید با قلم نشانه بروی در قلب سیاه منافقانی که تشخیصشان کمی جوهر بصیرت می خواهد . باید تمام قدرت مشتت را جمع کنی در همین قلم و شعار بدهی علیه هر چه غیر فرمانده است . فرصت کم است سرباز . می گویند ظهور امام عشق نزدیک است . می گویند سرباز ندارد که نمی اید . کمی خجالت بکش . تو نشسته ای اینجا. قلمت در دست خشکیده که چه ؟ نشسته ای اینجا کسی منتظر است و برای سرباز ؟ نگذار بفهمند امام توست . نگذار بدانند که پیشوای تو ، تنهاست . نگذار صدای عجل لولیک الفرج را بشنوند از دهانت . تو که هیچ کاری نکردی . تو که هیچ جانبازی نه قلم بازی هم نکردی برای امامت . تو که مدعی تر از همیشه نشسته ای پشت این صفحه های مجازی و فقط نگاه می کنی . نگذار بدانند که امام توست که تنها مانده . که فرمانده هست ولی سرباز ندارد . نگذار مسلسل خالی در دستت را ببینند . اگر تا به امروز فقط نشستی و نگاه کردی . اگر تا به امروز فقط قلم فرسایی کردی و وقت بقیه را گرفتی . دیگر جای وقت تلف کردن نیست . دیگر سرت را باید از برف بیاوری بیرون . دیگر کمی باید سربازی کنی . از این به بعد ... این صفحه ، صحنه ی جنگ است و تو سرباز صفر . از صفر شروع کن .... از صفر هم می شود به بی نهایت منتهی شد ....
پینوشت : از همین الان همه ی پست های این وبلاگ تقدیم شد به امام عشق .... چه پست های گذشته ... چه پست های آینده .... باید از همین جا شروع کرد .... امامم منتظر است .... و من ... پینوشت 2 : متن های ادبی می شود تمرین نظامی .... و متن های جهادی می شود .... جنگ ... می شود سربازی ....
یا مهدی ... [ جمعه 91/3/12 ] [ 1:34 عصر ] [ فلفل ]
[ ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |