کاش که با هم باشیم
| ||
امروز یک اسم را دیدم. . .. . فاطمه سادات چه اسم زیبایی بود می دانی خسته شدم از فلفل نمکی فلفل نمکی . . . . یعنی دختری که هم آتش می سوزاند و هم نمکی است. . . . راستی چرا من شدم فلفل نمکی . . . . شاید چون ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه را در مدرسه ی راهنمایی روشنگر به اثبات رساندم. . . . شاید من در سوم ب فلفلی ترین یا نمکی ترین دختر بودم نمی دانم . . . گیج شده ام . . . فقط این را می دانم که فاطمه سادات را دوست دارم . . نه فامساد و نه فنجون و نه فلفل نمکی . . . . من فاطمه سادات را دوست دارم . . . فاطمه سادات مهربانانه است فاطمه سادات عزیزانه است فاطمه سادات پاک است چقدر مزه می دهد که مرا فاطمه سادات صدا می کنند. . . . یعنی هم فاطمه هم سادات دوست دارم فاطمه سادات را و وقتی اسم فاطمه سادات را روی یکی از وبلاگ ها دیدم جا خوردم . . . گیج شدم وچقدر غریبانه بود فاطمه سادات برای من . . . تا اطلاع ثانوی می خواهم بشنوم فاطمه سادات . . . می خواهم بلند صدایم بزنند فاطمه سادات فلفل نمکی عزیز دل من است اما فعلا . . . . فاطمه سادات همین و بس
یا علی [ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 5:20 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |