کاش که با هم باشیم
| ||
ماه برف را از روی شانه هایش تکاند و به پهنای صورت خمیازه ای کشید و در خیال آمدن خورشید خوابش برد ... ولی خورشید هنوز در جسم کوچک هزار ستاره مهربان به روی اتاق من می تابد امشب هزار صبح در دلم روشن است ...
یا صاحب العصر و الزمان ... [ دوشنبه 91/9/27 ] [ 1:30 صبح ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |